نجوم و فیزیک در قرآن ۳

مبحث ذرات بنیادین


یک مثال ساده:


به یک ساختمان توجه کنید!از چه ساخته شده است؟سنگ؟ آجر؟ سیمان؟ گچ؟ آهن؟ و...پس هرساختمانی از یک سری مصالح و مواد اولیه نظیر اینها ساخته شده است.
ما به آجر،سنگ،سیمان،گچ،آهن،و...ک
ه هر کدام از آنها در شروع کار بعنوان یک ماده مستقل و منفرد شناخته می شوند، مواد اولیه و مصالح بنیادی ساختمان می گوییم.
در ساختمان جهان ما نیز کهکشانها و تمامی محتوای درون آنها مانند ستارگان،سیارات سایر اجرام سماوی،جمادات،نباتات،حیوانات و نهایتاً انسانها و کلاً هرآنچه و هرآنچه که می بینیم ساخته شده از یک سری مواد و مصالح اولیه و بنیادی می باشندکه دانشمندان اصطلاحاً به آنها ذرات بنیادی دارای جرم (ذرات زیر اتمی) می گویند.
این ذرات بنیادی الکترون، پروتون، ونوترون می باشند که اجزاءتشکیل دهنده اتم هستند،و اتمها خود تشکیل دهنده ملوکولها هستند، و ملوکولها نیز تشکیل دهنده عناصر و مواد می باشند.پس به تعبیری هر آنچه که در این پهنه بی کران کائنات می بینیم نهایتاً تشکیل یافته از ذرات بنیادی (الکترون ،پروتون و نوترون) می باشند.
دانشمندان به هرآنچه که در پهنه بی کران گیتی ساخته شده از این ذرات بنیادی است (ذرات زیر اتمی الکترون-پروتون-نوترون) ماده باریونی می گویند،و همانطور که قبلاً گفته شد، ماده باریونی یا ماده عادی تنها 20 تا 25 درصد از کل کائنات را تشکیل می دهد.
اما اگر خاطرتان باشد مادر قسمت اول به این مهم اشاره کردیم که ماده تاریک 75 تا 80 درصد از کائنات را در بر می گیرد و همانگونه که نیز در ابتدای این بحث گفتیم ، " هر ماده ای تشکیل یافته از ذرات بنیادی است "، پس به همین ترتیب این ماده تاریک نازنین ما نیز باید تشکیل یافته از یک سری ذرات بنیادی باشد. ولیکن همانگونه که ماده تاریک غیرقابل ردیابی است، ذرات بنیادی تشکیل دهنده آن نیز قابل ردیابی نیستند.
دانشمندان به این ذرات فرار و غیرقابل ردیابی که معتقدند اساس ماده تاریک را تشکیل می دهد بوزون هیگز می گویند و تصور می کنند این همان ذره ای باشد که در آغاز بیگ بنگ ذرات بدون جرم همانند فوتون ها را به ذرات دارای جرم همانند پروتون ها تبدیل کرده است.


مدل استاندارد (الگوی استاندارد) –

در دهه 1960 میلادی نظریه ای توسط پیتر هیگز (ازدانشگاه ادینبورگ اسکاتلند) و توماس کیبل (از دانشگاه امپریال کالج لندن) مطرح شد که به "فرضیه تشکیل ماده" موسوم بود. بر اساس این نظریه فوتون ها، که بسته های انرژی فاقد جرم می باشند طی یک کنش و واکنش موسوم به میدان هیگز (یا مکانیسم هیگز) به ذرات بنیادی موسوم به ذره الهی (بوزون هیگز) تبدیل می شوند.که این بوزون های هیگز خود عامل پدید آمدن ذرات دارای جرم هستند.



ذره الهی ،خدا ذره ،ذره مبدل، ذره خلاق...یا بوزون هیگز(Higgs Boson) ؟

در آیات پایانی سوره توحید در مورد پروردگار متعال آمده است که:

" ...نه می زاید و نه زاده شده ، بی مثل و مانند است و همتایی برای او نیست."

به نظر می رسد که وضعیت بوزون هیگز در قیاس با سایر ذرات (معاذا...) هم ارز این آیات باشد: - ذره ای که نه فاقد جرم است و نه دارای جرم و هیچ گونه مشابه و نظیری ندارد!- و شاید به همین سبب است که به آن خدا ذره یا ذره الهی می گویند.

در حاشیه:

پروردگار بزرگ در قرآن کریم اشاره دارد که " ما جهان را خلق کردیم و خود به تنهایی بر نگهداری آن کفایت می کنیم "
حال ما می بینیم که در جهان فعلی، ماده باریونی 20 درصد و ماده تاریک 80 درصد سهم دارند. و وظیفه نگهداشت این 20 درصد ماده باریونی موجود در کائنات بر عهده 80 درصد ماده تاریک موجود در کائنات است ، چرا؟ زیرا همواره فرآیند نگهداری و مراقبت از ساخت و تولید مهم تر است.




همانگونه که اتم جزئی ترین ذره مرکب برای ماده عادی (یا ماده باریونی) می باشد،
بوزون نیز جزئی ترین ذره مرکب برای ماده تاریک می باشد.
ساختمان هر اتم تشکیل یافته است از سه ذره تفکیک ناپذیر الکترون - پروتون - نوترون.
ساختمان هر بوزون تشکیل یافته است از سه ذره تفکیک ناپذیر فورس - کوارک - لپتون.

این مطلب را همکار عزیزم خانم زنجانی نشته اند و با اجازه ایشان من اونو اینجا قرار میدم
نظرات 8 + ارسال نظر
سید محمد مهدی حسینی چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ب.ظ http://emamali.blogfa.com

در پهنه جهان
انسان برای کشتن انسان
تا جبهه می رود
انسان برای کشتن انسان
تشویق می شود
در جبهه های جنگ کشتار می کنند
یا کشته می شوند
تابوت صد هزار جوان را
پیران داغ دار با چشم اشکبار
بر دوش می کشند
در خاک می نهند

آنگاه کودکان را…تعلیم می دهند:
یک شاخه از درخت نبایست بشکنند

ابوفاضل کرمی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ق.ظ http://www.niousha.blogfa.com

نمازوسحرخیزی ازنظر قران مجید
نماز شب از منظر قرآن: در تفسیر کشف الاسرار چنین آمده که خدای تعالی در سوره مزمل فرمود: «ای محمد به دوستان ما بگوی چون که خواهید با ما راز و نیاز کنید روی به قبله شرع آرید و قدم در حضرت نماز نهید».
در قرآن کریم ??? مرتبه در ?? سوره درباره نماز اوامری آمده است و نیز در ?? آیه آیاتی درباره نماز شب و دعوت بندگان برای برپا داشتن آن آمده است و این همه نشان از اهمیت فراوان خلوت شبانه با معبود محمود دارد.
این آیات عبارتند از: (اسرا ??، فرقان ??، سجده ??و ??، طه??، ص ?? و ??، زمر ?، ذاریات ??و ??، طور ??، مزمل?و?و?و?، دهر ?? و ??، فجر?).
در میان نوافل، «نماز شب‏» جایگاه خاصى دارد و تاکید فراوانى که‏ در آیات قرآن و احادیث درباره آنست،به مراتب بیش از نمازهاى دیگر مستحب است و به همین جهت، اولیاء خدا بر آن مداومت و مواظبت‏ داشتند و به تهجد و عبادت نیمه شب مى‏پرداختند. تا آنجا که نماز شب‏ را خداوند، بر بنده محبوبش حضرت محمد (ص) واجب ساخته و چنین فرمان داده بود:
«و من اللیل فتهجد به نافلة لک‏».
بخشى از شب را بعنوان نافله به تهجد بپرداز و سحر خیزى کن.

قرآن، در توصیف کسانى که نیایشگران شب و اهل نماز شب‏اند، چنین می‌‏فرماید:
«و المستغفرین بالاسحار».
استغفار کنندگان در سحرها.
«و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما».
آنانکه در حال سجود و قیام، براى خدا شب زنده‏دارى می‌‏کنند.
«کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون‏».
مردان خدا، مقدار کمى از شب‏ را می‌‏خوابیدند.
در قرآن کریم بارها خداوند به سحرگاهان قسم می‌خورد، خداوند در سوره فجر، آیات 1 تا 4 و در سوره تکویر، آیه 17 که میفرماید (و اللّیل اذا عسعس) سوگند به شب، چون پشت گرداند. و همین طور در سوره مدّثّر، آیه 33 و 34.
همه این سوگندها نشانه عظمت پایان شب و سحر است و آن موقع که تاریکی‌ها در حال تمام شدن و نور روشنى در حال بازگشتن است.
در سوره مزّمّل آیه 2، خداوند میفرماید: (یقم اللّیل إلاّ قلی) و در همین سوره اشاره به ترتیل قرآن در این وقت دارد.
در سوره بنی‌ اسرائیل، بعد از آیه 78، که مربوط به نمازهاى یومیه است، در آیه 79 میفرماید:
«و من اللّیل فتهجّد به نافلة لک عسى أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً».
و پاسى از شب را زنده بدار تا براى تو به منزله نافلهاى باشد.
امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.

و در سوره مزّمّل، به دنبال همان توصیه شب‌ زنده ‌دارى و قرائت قرآن میفرماید:
«یإنّ ناشئة اللّیل هى أشدّ و طناً و أقوم قی».
مسلّماً نماز و عبادت شبانه پا برجاتر و با استقامت‌تر است.
و دلیل آن را در آیه 7 میآورد که: «یإنّ لک فى النّهار سبحاً طوی».
و تو را در روز، آمد و شدى دراز است.
نتیجه این که، نماز شب و شب زنده‌ دارى و قرائت قرآن در شب، دستور مؤکّد قرآن کریم است و باعث بیدارى قلب و تزکیه و تهذیب انسان می‌شود.



خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
«و هوالذی جعل لکم الیل لباسا و النوم سباتا...»
او (خداوند سبحان) کسی است که شب را برای شما لباس (و پوشش) قرارداد و خواب را مایه استراحت و... شما قرارداد.
کلمه «لیل» بیش از بیست بار در آیات قرآن کریم ذکر شده است و در این آیه هم خداوند متعال به شب و فوایدی که انسانها از این نعمت خداوندی می‌برند اشاره فرموده است. از آیه استفاده می‌شود که شب بنابر مصالحی که برای انسانها داشته قرار داده شده است: «جعل لکم الیل لباسا...».
یعنی: شب را برای پوشش شما قرار داد و این کار هم فقط توسط پروردگار قادر متعال و بنابر حکمت و مصلحت و مهر و محبت بی‌بدیل او انجام شده است.



و در جایی دیگر از قرآن خداوند می‌فرماید: «اناانزلناه فی لیله القدر».
ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.



نزول قرآن در شب قدر بوده است و شب قدر شبی است که از هزار ماه یعنی حدود 84 سال که یک عمر می‌باشد، برتر است.



معراج پیامبر اسلام (ص) هم در شب اتفاق افتاده است:
«سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجدالحرام الی ...».
پاک و منزه است خداوندی که بنده‌اش را در یک شب از مسجدالحرام به ...



خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) سفارش فرموده‌اند که در شب به پا خیز و قرآن بخوان زیرا امرسنگین نبوت را بزودی بر تو القاء خواهیم کرد و باید برای آن آماده شوی.



«یا ایها المزمل قم الیل الا قلیلا نصفه اوانقص منه قلیلا. اوزد علیه ورتل القرآن ترتیلا. انا سنقلی علیک قول ثقیلا».
نیمی از شب را یا کمی از آن کم کن. یا بر نصف آن بیفزا و قرآن را با دقت و تأمل بخوان زیرا ما به زودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد.



سپس در آیه بعد از عبادات شبانه به عنوان عباداتی بسیار ارزشمند یاد فرموده است:
«ان ناثئه الیل هی اشد و طاوا قوم قیلا».



مسلماً نماز و عبادت شبانه پا برجاتر و با استقامت‌تر است و ...



در قرآن کریم یک سوره به نام «اللیل» یعنی شب وجود دارد که در این سوره خداوند سبحان به شب قسم یاد فرموده است: (والیل اذا یغشی). و قسم به شب وقتی جهان را بپوشاند. بسیاری از بزرگان و عرفا در عرصه شب با ذکر و تلاوت قرآن و نماز و تهجّد و تفکر در آفرینش به درجات بالای انسانی رسیده‌اند. نه فقط رزق و روزی مادی دریافت کرده‌اند بلکه بر سفره‌هایی نشسته‌اند که سرشار از مائده‌های آسمانی و روزی‌های روحانی بوده است و از این رهگذر احتیاجات مادی و معنوی دنیا و آخرت خویش را تأمین کرده‌اند:



«ان المتقین فی جنات و عیون اخذین ما اتاهم ربهم انهم کانوا قبل ذالک محسنین. کانوا قلیلا من الیل مایهجعون و بالاسحارهم یستغفرون ...».
به یقین پرهیزکاران در باغهای بهشت و در میان چشمه سارها قرار دارند و آنچه پروردگارشان (از نعمت‌ها) به آنها بخشیده را دریافت می‌کنند (زیرا در دنیا) از نیکوکاران بودند. آنها کمی از شب را می‌خوابیدند و در سحرگاهان استغفار می‌کردند و...



سپس خداوند متعال به رابطه راز و نیاز شبانه با گسترش و وسعت رزق و روزی اشاره می‌فرمایند و دریچه‌ای از حق و حقیقت را به روی مؤمنان می‌گشایند که بدانید و آگاه باشید که برخلاف آنچه تصور می‌کنید که روزی و وسایل امرار معاش شما در دست این و آن یا در این انبار و آن انبار است بدانید که روزی شما در آسمان است و توسط خداوند متعال و بنابر مصلحت و حکمت او که بستگی به معنویت و شایستگی و اطاعت شما از حق و ظرفیت ظرف وجودتان دارد تقسیم می‌شود:
«و فی السماء رزقکم و ماتوعدن. فورب السماء والارض انه لحق مثل ما انکم تنطقون».
و روزی شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده می‌شود سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این مطلب حق است همانگونه که شما سخن می‌گویید.



«الحمدللّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على سیّدنا محمّد و آله اجمعین لاسیّما بقیّة اللّه فى الا رضین و اللّعن الدّائم على اءعدائهم من الا ن إلى قیام یوم الدین».
یکى از امورى که باید همه مسلمانان مورد عنایت قرار دهند، سحرخیزى و تهجّد و راز و نیاز سحرگاهان است.



در قرآن کریم بیش از ده مورد، این مسأله یاد شده و با عباراتِ گوناگون از سحرخیزان و شب زنده‌داران، تجلیل و تمجید شده است.
«تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ، فَلا تَعَلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْلَمُونَ».
پهلوهاى آنان از بسترها، تهى مى‌شود و از جایگاه خودشان بر مى‌خیزند و پروردگارشان را از روى بیم و امید مى‌خوانند و از آنچه به آنان داده‌ایم انفاق مى‌کنند، کسى نمى‌داند که به پاداش اعمال آنها چه چیزهایى که باعث چشم روشنى است، براى آنها ذخیره شده است.



پس خوشا به حال کسانى که به وقت سحر استغفار کنند و شراب مهر به جام عشق در آن وقت بنوشند که خداوند فرموده: محبوب ترین مردم نزد من کسانى هستند که هنگام سحر از من آمرزش خواهند.



و در سوره قدر می‌فرماید: «انا انزلناه فی لیله القدر».
ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.



نزول قرآن در شب قدر بوده است و شب قدر شبی است که از هزار ماه یعنی حدود 84 سال که یک عمر می‌باشد، برتر است.



در قرآن کریم یک سوره به نام «اللیل» یعنی شب وجود دارد که در این سوره خداوند سبحان به شب قسم یاد فرموده است: «والیل اذا یغشی» و قسم به شب وقتی جهان را بپوشاند.



بسیاری از بزرگان و عرفا در عرصه شب با ذکر و تلاوت قرآن و نماز و تهجد و تفکر در آفرینش به درجات بالای انسانی رسیده‌اند. نه فقط رزق و روزی مادی دریافت کرده‌اند بلکه بر سفره‌هایی نشسته‌اند که سرشار از مائده‌های آسمانی و روزی‌های روحانی بوده است و از این رهگذر احتیاجات مادی و معنوی دنیا و آخرت خویش را تأمین کرده‌اند.



شب بهترین زمان برای تماشای ستارگان و سیاره‌ها و کهکشانها و مطالعات نجومی و پی‌بردن به رمز و راز سایر کرات و کهکشان‌ها است. در عرصه شب منظر بدیع ستارگان و کهکشان‌ها برای هر انسان اندیشمند و صاحب تفکری تماشاگه راز است:



«ان فی... اختلاف الیل والنهار لایات لالی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار».
مسلماً در... اختلاف شب و روز نشانه‌های روشنی برای خردمندان است. همان کسانی که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیده‌اند یاد می‌کنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می‌اندیشند و می‌گویند: بارالها! اینها را بیهوده نیافریده‌ای؛ منزهی تو، ما را از عذاب آتش نگهدار.



خداوند در آیه‌های آخر سوره بنی‌ اسرائیل میفرماید:
به آنهایی که نماز شب میخوانند و تهجد میکنند من مقام محمود و پسندیده میدهم.
«و من الیل فتهجد به نافله لک عسى ان یبعتک ربک مقاماً محمودا».



به شب بر خیز (اى محمد) و نمازگزار، این افزونى است براى تو، امید که خداوند تو را به ایستادن گاهى پسندیده بر پا دارد، که پیشینیان و پسینیان، تو را در آن کار (نماز نافله) بستایند.

ابوفاضل کرمی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ق.ظ http://www.niousha.blogfa.com

زبانهایی که گفته اند از آنها لغاتی وارد قرآن شده است:

حبشی، 2- عبری، 3- فارسی، 4- نَبَطی، 5- قِبْطی، 6- سریانی، 7- یونانی، 8- هندی، 9- رومی، 10- ترکی، 11- بربر.

مناطق جغرافیایی در قرآن

یَمَنْ: در چند سوره از قرآن با کشور یَمَنْ (واقع در جنوب غربی جزیرة العرب) مواجه می شویم. از جمله:1- با اسم (سَبَاءْ) در سوره ای به همین نام . و تذکر خرابی شهر مَأْرَبْ که پایتخت سباء بوده و به وسیله سیل عِرَم (سد عِرَم را سد مأرب و سدّ سباء نیز می گویند).

2- با واقعه سلطنت زنی به عنوان ملکه سباء که در سوره نمل ذکر شده است و نام این زن طبق مشهور (بلقیس) بوده است.

3- تُبَّعْ که نامش در سوره های (دخان) و (ق) آمده است.
4- باغ حَرْدْ و سوختن آن که در سوره قَلَمْ آمده است.
5- گروه شهر (حاضورا) که هلاک شدند و در سوره حج آیه 45 ذکر شده است.
6- اصحاب اُخْدُودْ (نصاری نَجران).
7- اصحاب فیل، به سرکردگی (اَبْرَهه) که در یمن عبادتگاهی ساخت و با فیل و لشکر برای تخریب خانه خدا به مکه آمد و در سوره فیل مذکور است.
8- در مورد قریش که برای تجارت به یمن رفتند و در سوره قریش (ایلاف) آمده است.
9- آمدن نصارای نَجران به مدینه که پیامبر (ص) آنها را به مباهلة دعوت کرد و آنها امتناع ورزیدند و با پیامبر مصالحه کردند که در سوره آل عمران مذکور آمده است.
سرزمین مِصر: قرآن در چند مورد وقایعی را که در مصر روی داده ذکر کرده است از جمله:
1- تاریخ زندگی حضرت یوسف.
2- موضوع گرفتاری بنی اسرائیل بعد از حضرت یوسف در چنگال ظلم فرعون مصر.
3- وقایع مربوط به حضرت موسی و هارون (ع).
4- موضوع مؤمن آل فرعون.
5- اهرام مصر که در سوره "فجر" ذکر شده است (وَ فِرْعَوْنَ ذِی الاوْتادْ) که شاید به آنها اشاره دارد.
6- موضوع زن فرعون که در سوره تحریم از وی تمجید شده است (وی به حضرت موسی ایمان داشت).
سرزمین مَدْیَنْ: قرآن کریم چند جا از مدین نام برده است:
1- درباره نبوت حضرت شعیب (مدین قریه شعیب و قبیله اوست که در قسمت شرق عقبه قرار دارد.)
2- درباره موضوع فرار حضرت موسی از مصر به سرزمین مدین (بعد از کشتن یکی از فرعونیان) مردم مدین از عرب و اولاد حضرت اسماعیل بوده اند و با مدرم فلسطین و لبنان و مصر قدیم روابط بازرگانی داشته اند.
سرزمین سیناءْ یا (سینینْ): قرآن کریم در سوره نساء آیه 153 به این سرزمین اشاراتی دارد و نیز داستان تجلّی خداوند بر موسی که در آیه 20 از سوره مؤمنون و آیه دوم از سوره تین بیان شده در آنجا اتفاق افتاده است.

بابِلْ: قرآن کریم در چند مورد به این سرزمین اشاره دارد (کشور بابل در میان دجله و فرات در سرزمین عراق واقع بوده است).

1- در موضوع هارُوت و مارُوتْ (دو فرشته بودند) که در سوره بقره آمده است.
2- موضوع حضرت ابراهیم، زیرا ایشان در شهر (اُور) از شهرهای کشور بابل به دنیا آمده و علیه پادشاه کَلْدِه به مبارزه برخاست.

شهرهای ساحلی بَحْرالْمَیِّتْ: بحرالمیّت بزرگترین دریاچه فلسطین است که در داستان حضرت لوط (ع) به آن اشاره شده است.

مَجْمَعُ الْبَحْرَیْن: محل التقاء اقیانوس هند و بحر احمر (دریای سرخ) در باب المندب، و یا محل تلاقی دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس نزدیک تنگه جبل الطارق که در داستان ملاقات حضرت موسی با عبد صالح (حضرت خضر) به آن اشاره شده است.

رود نیل و دریای احمر: بحر احمر (دریای سرخ) شعبه ای از اقیانوس هند است.

1- در سوره طه آیه 39 در مورد انداختن حضرت موسی در آب رودخانه (رود نیل) اشاره شده است.

2- در آیه 132 در موضوع غرق شدن فرعون و لشکریانش در دریای احمر به دریای احمر اشاره شده است.

تیه: نام بیابانی است که بنی اسرائیل پس از خروج از مصر، مدت چهل سال در آن ماندند ، و حضرت موسی و برادرش هارون در آنجا وفات نمودند . بیابان تیه میان سرزمین (أیله) و مصر و دریای سرخ و کوههای سرات ، از سرزمین شام قرار دارد.

موضوعات قرآن

"ژول لابوم" دانشمند فرانسوی درکتاب "تفصیل الآیات القرآن الحکیم" موضوعات مطرح شده در قرآن را به شرح زیر تقسیم کرده است.

موضوع و تعداد آیات

عقاید 1443
عبادات 411
شریعت 29
نظام اجتماعی 848
علوم و فنون 80
تجارت 9
تهذیب اخلاق 803
پیروزی 71



تاریخ 7
محمّد(ص) 405
تبلیغ 400
بنی اسرائیل 110
تورات 1025
نصاری 161
ماوراء طبیعت 129
توحید 1102
قرآن 390
دین 826
بعضی اشخاص که قرآن کریم به آنها اشاره کرده و نام نبرده است:

آصفبن برخیا : وزیر حضرت سلیمان
2
آسیه : زن فرعون
1

اِخْوَةُ یوسف : برادران یوسف
4
اَبْرَهه : اصحاب فیل
3

اَشْعِیا : یکی از پیامبران
6
اِسرافیل : یکی از فرشتگان
5

عزیزمصر : در داستان حضرت یوسف
8
اصحاب کهف
7

برصیص
10
فرزند لقمان
9

بِلْقیس ملکه سباء
12
بَلْعَم باعُور
11

حزقیل
14
بنیامین : فرزند حضرت یعقوب
13

حَوّا : همسر حضرت آدم
16
مادر حضرت مریم
15

خِضْر (ع)
18
حوارّیون
17

ساره : همسر حضرت ابراهیم
20
زلیخا : زن عزیز مصر
19

عِزرائیل : ملک الموت
22
شَدّاد
21

قابیل : فرزند حضرت آدم
24
هاجر مادر اسماعیل (ع)
23

مؤمن آل فرعون
26
خواهر حضرت موسی
25

هابیل : فرزند حضرت آدم
28
نَمْرُود
27

مادر حضرت موسی
30
امرأة نوح : زن حضرت نوح
29

حضرت علی (ع) و فاطمه و حسن و حسین (ع) که در آیه مباهله به ایشان اشاره شده است.
31


شهرها و اماکن و کوههایی که نامشان در قرآن آمده است:
بَکَّة : نام دیکر مکه است
یَثْرِبْ : نام قدیم مدینه
بَدْرْ : قریه ای نزدیک مدینه که اولین جنگ مسلمانان با کفار در آنجا واقع شد.
اُحُدْ : نام محلی است که مسلمانان با کفار جنگیدند.
حُنَیْنْ : قریه ای است نزدیک طائف.
مِصْرِ وَ بابِلْ : به مناطق جغرافیایی رجوع کنید.
اَلْاَیْکَةْ : کشور قوم شعیب.
حِجْرْ : منازلی در ناحیه شام کنار وادی القری می باشد.
اَحْقافْ : کوههای شن میان عمان و حَضَر موت.
طُوْرِ سیناء : کوهی است که حضرت موسی از آنجا از طرف خداوند مورد ندا واقع شد.
جُودی : نام کوهی که کشتی نوح در آنجا قرار گرفت.
طُوی : نام درهای است.
کَهْفْ : محل اصحاب کهف.
رَقیمْ : بعضی گفته اند نام محلی است که اصحاب کهف از آن خارج شدند و بعضی گفته اند نام دره ای است.
اَلْعِرَمْ : نام دره ای است.
حَرْدْ : نام قریه ای است.
صَریمْ : زمینی است در یمن که به اسم خوانده می شود.
جُرُزْ : نام زمینی که گیاه در آن روئیده نمی شود.
اَلطّاغیه : گفته شده نام سرزمینی است که قوم ثمود در آن هلاک شدند.

عُرْجُونْ : چوب خوشه خرما طَلْعْ : شکوفه درخت خرما
عَصْفْ : برگ خشک فاکَهِة : میوه
فُوْم : سیر قِطْمیرْ : پوسته درخت خرما
قِنْوْ : خوشه خرما مَعْرُوشاتْ : درختانی که سقفی و عرشی می خواهند.
نَباتْ : روئیدنی ها نَجْمْ : گیاه بی ساقه
نَخْل : درخت خرما نَقیرْ : شکاف هسته خرما
نَوی : هسته خرما هَشیمْ : گیاه خشک نرم شده
وَرَقَه : برگ درخت یَقْطینْ : کدو (بوته کدو)

نام گیاهان ومیوه ها ودرختانی که در قرآن آمده است:
اَثْل ْ: شوره، گز اَعْنابْ : انگور ها
بَصَلْ : پیاز بَقْلْ : تره
حَبّ : دانه خَشَبْ : چوب
خَمْطْ : میوه درخت اراک، تلخ از هر چیزی انار رُطَبْ : خرمای تازه
رُمّانْ : انار زَقُّومْ : درختی است در جهنم
زَنْجَبیل : بیخ نباتی (ریشه نباتی) سُنْبُلَة : خوشه گندم
شَجَرْ : درخت ضَرِیعْ : خرا خشک زهر دار
طَلْحْ : درخت موز عَدَسْ : یکی از حبوبات
حیواناتی که نامشان در قرآن آمده است:
بَعیرْ : شتر بِغالْ : استر
بَقَرْ : گاو بَقَرَة : ماده گاو
ثُعْبانْ : مار بزرگ اَلْجَانّ : مار
جِرادْ : ملخ جَمالْ : شتران
جَوارِحْ : سگ و مرغ شکاری اَلْجِیادْ : اسب نیکو
حامْ : شتر آزاد حِمارْ : خر
حَمُولَة : شتران بارکش حُوتْ : ماهی
حَیَّةٌ : مار حیتانْ : ماهی ها
خَنازیرْ : خوکها فیلْ : پیل
قِرَدَة : میمون قَسْوَرة : شیر
اَلْقُمَّلْ : شپش اَلْکَلْبْ : سگ
اَلْمعز: بز اَلْموریات : اسبان
اَلنّاقَة : شتر ماده اَلنَّعْجَة : میش ماده
اَلنَّحْل : زنبورعسل اَلنّمْل : مورچه



هُدْهُدْ : شانه بسر وَصیلَة : گوسفند ماده
اَبابیل : دسته های مرغان اِبِلْ : شتر
اَنْعامْ : چهار پایان اَوْبارْ: پشم شتر
بُحَیْرَهْ : ماده شتر بُدْنْ : قربانی که به مکه فرستند
بَعُوضَة : پشه خَیْلْ : اسبان
دابَّة : جنبنده دابَّةُ الْاَرْضْ : موریانه
دَوّاب : جنبندگان اَلذِّئْبْ : گرگ
الذُبابْ : مگس اَلسّائِبَة : شتر آزاد که برای نذری و قربانی گذاشته شدهاست.
اَلصّافِناتْ : اسبانی که وقت ایستادن ضَأْن ْ: میش
نوک سم پای چهارم خود را زمین می گذارند.
طائِرْ : پرنده اَلْعادِیاتْ : اسبان دونده
اَلْعِجْلْ : گوساله اَلعَرِم : موش صحرایی
اَلْعِشارْ : شتران ده ماهه آبستن عَنْکَبُوتْ : کارتنه
عَوانْ : گاو میان سال اَلْغُرابْ : کلاغ
اَلْغَنَمْ : گوسفند فَراش : پروانه

سُنْدُسْ : دیبا عَبْقَرِّی : لباس گرانبها ، فرش
قَمیصْ : پیراهن کَسْوَة : پوشیدنی ( لباس )
لَبُوسْ : پوشش ، زره نَعْلَیْن : کفش

پوشیدنی ها در قرآن:
اِسْتَبْرَقْ : دیبای سبز أَکِنَّة : ج.کنان، پوشش
ثِیابْ : ج . ثوب ، جامه جَلابیب : ج . جلباب ، پیراهن ، روسری
حَریرْ : پرنیان دِفْءْ : پوشش گرم
نام کالا ها در قرآن:
آنِیَة : ظرف و سبو أَباریق : آبریز
اَثَاثْ : ابزار و کالای خانه اَقْفالْ : قفل
اَقْلامْ : وسیله نوشتن ، تیرمخصوص قرعه کشی اَکْوابْ : کاسه ، جام
اَوْتادْ : میخ اَوْعَیِة : طرف ها
جِفانْ : جام ، کاسه بزرگ اَلْجَواب : آبگیر و حوض
اَلْخِیاطْ: سوزن ، وسیله دوختن دَلْو : آبکش ، وسیله آب از چاه کشیدن
دِهانْ : پوست چرم قرمز رَفْرَفْ : بالش ، بساط
سِراجْ : چراغ سُرادِقْ : سرا پرده
سُرُر : تخت سُلَّمْ : نردبان
صِحافْ : کاسه پهن صُواعْ : پیمانه و جام آب
ظُلَّة : سایه بان و ابر سایه افکن عَصا : چوبدستی
عَشاوَة : پرده غِطاءْ : پرده
اَلْفَخّارْ : سفال فِراشْ : بستر
قُدُور : دیگ اَلْقِسْطاسْ : قپان
اَلْقَلائِدْ : گردن بند قَواریر : شیشه
کَأسْ : قدح باشراب کُرْسِیّ : صندلی و تخت
اَلْکَیْل : پیمانه و پیمانه کردن اَلْماعُونْ: کالای خانه
مَسَدْ : الیاف سخت بافته مِصْباحْ : چراغ
اَلْمَقالیدْ : کلید مِنْسَأة : عصا ، چوبدستی
اَلْمَهْدْ : گهواره اَلْمِهادْ : آرامگاه و بستر ، گهواره
اَلْمَوازینْ : ترازو نَمارِقْ : بالش برای نشستن
اعداد و شماره هایی که در قرآن آمده است
إِثْنا عَشَرْ : دوازده اِثْنان : دو
اَحَدَ : یکی اَحَد عَشَر : یازده
اَرْبَعْ : چهار شنبه اَرْبَعینْ : چهل
ألْفْ : هزار ألْفَ سَنَةٍ اِلّاخَمْسینْ : 950 سال
اَلْفَیْن : دو هزار اُلوُف : هزار ها
بِضْعْ : از سه تا 10 تِسْعْ : نه ( 9 )
تِسْعَةَ عَشَرْ : نوزده تِسْعْ وَ تِسْعُونْ : نود و نه
ثالِث : سه ثانی : دومی
ثَلاثْ : سه ثَلاثَةَ آلافْ : سه هزار
ثَلاثَ مائة : سیصد ثَلاثُونْ : سی ( 30 )
اَلثُّلْث : یک سوم اَلثُّلْثُانْ : دو سوم
ثَمانی : هشت اَلثُّمْنْ : هشت یک
حُقْبْ : هفتاد سال الخامِسَة : پنجمین
خُمسْ : پنج یک خَمْسَة : پنج
خَمْسَةَ آلافْ : پنج هزار خَمْسین : پنجاه
خَمْسین اَلْفْ : پنجاه هزار رابِعْ : چهارمی
رُباعْ : چهار تا چهار تا اَلرُّبْعْ : چهار یک
سَبْعْ : هفت سَبْعُونْ : هفتاد
سِتَّة : شش سِتّین : شصت
عَشَر : ده عِشْرُون : بیست
عُصْبَة : از ده تا چهل مِائةَ اَلْفْ : صد هزار
مِأتَیْن : دویست مَثْنی : دو تا دو تا
اعضای بدن انسان که در قرآن آمده است
آذان ْ: گوش ها اَجْسامْ : پیکر ها
اَلْاَذْقانْ : زنخ ، چانه أَرْجُلْ : پاها
اَلْاَرْحامْ : زهدانها أَصابعْ : انگشتها
أصْلابْ : پشتها اَعْقابْ : پاشنه ها
اَلْاَعْناقْ : گردنها اَعْیُنْ : چشمها
اَفْئِدَة : دلها اَفْواهْ : دهانها
اَمْعاءْ : روده ها اَلْاَنامِلْ : انگشتها
اَلْاَنْف : بینی أَیْدی : دستها
بَدَنْ : تن بَطْن : شکم
بَنان : سر انگشتها جَسَدْ : کالبد
جُلُود : پوست جَیْدْ : گردن
حَبْلُ الْوَریدْ : رگ گردن اَلْحُلْقُومْ : نای ، گلو
اَلْحَناجِرْ : نای گلو اَلْخُرْطُومْ : بینی
دَمْ : خون اَلدَّمْعْ : اشک
رأس : سرها اَلرِّقابْ : گردنها
سَوْءاتْ : عورت شَفَة : لب
صَدْرْ : سینه ظُفُر : ناخن
ظَهْرْ : پشت عَضُدْ : بازو
عِطفْ : جانب اَلْعِظامْ : استخوانها
عَلَقْ : خون بسته عُتُقْ : گردن
قَلْبْ : دل اَلْکَعْبَیْن : دو قاب ، دو کعب
لَحْمْ : گوشت لَحْیَة : ریش
مُضْغَة : پاره گوشت ناصِیَة : موی جلوی پیشانی
الْوَتینْ : رگ جان، شاه رگ اَلْوَریدْ : رگ
آنچه در مورد گاه شماری و نجوم در قرآن آمده است
اَلآصالْ : شامگاهان آناء : ساعت
اَلْاِبْکارْ : بامداد اَشْهُرُ الْحُرُم ْ: ماه های حرام ( ذیقعده ، ذیحجه ، محرم ، رجب )
اُفُول : فرو شدن ستاره و ماه و خورشید اَیام حُسُومْ : روزهای نحس
اَیّام نَحسِاتْ : روزهای نحس بروج : جایگاه ستارگان
حِجَجْ : سال خُسُوف : ماه گرفتن
جُمُعَة : آدینه اَلْحَوْل : سال
اَلخُنِسّ اَلْجَوار الْکُنَّسْ : ستارگان سرگردان دُرّی : ستاره روشن
دُلُوکْ : گشتن آفتاب و وقت زوال اَلسَّبْتْ : شنبه
سَنَة : سال شَرْقی : جانب بر آمدن آفتاب
الشَّعْری : نام ستاره ای است اَلشَّفَقْ : سرخی مغرب پس از فرو شدن آفتاب
اَلشَّمسْ : خورشید الشَّهابْ : شهاب
الشَّهرْ : ماه شَهْرُ رَمضَانْ : ماه رمضان
اَثْناعَشَرَشهراً : ماه های دوازده گانه الصُّبحْ : بامداد
الطارِق : ستاره صبح طُلُوع : برآمدن خورشید
ضُحی : تاریک شدن شب عِشاءَ : شبانگاه
اَلْعَصْرْ : روزگار ، وقت نماز عصر غاسِقْ : شب تاریک
غَدْ : فردا اَلْغدوّ : بامداد کردن
اَلْغُرُوب : وقت فرو شدن آفتاب اَلْفَجْر : بامداد
اَلْفَلَقْ : سپیده دم اَلْفَلَکْ : چرخ
اَلْقَمَرْ : ماه کِسْف : پاره آسمان
کَواکِبْ : ستارگان اَللّیلْ : شب
مَطْلَعُ الشَّمْسْ : جایگاه بر آمدن خورشید اَلنَّجْمْ : ستاره
اَلنَّهارْ : روز
رنگ هایی که در قرآن آمده است
أبْیَضْ : سفید اَحْوی : سیاه متمایل به سبز
اَخْضَرْ : سبز اَسْوَدْ : سیاه
حُمْرْ : سرخ صَفْراء : زرد
فاقِعْ : زرد مُدْهامَّتانْ : سبز سیه فام

بعضی از اسامی و صفات روز قیامت در قرآن

جَنّاتُ النَّعیمْ
4
جَنّاتُ الْمَأوی
3
جَنّاتُ الْفِرْدُوسْ
2
جَنّاتُ عَدْنْ
1

دارُ القَرار
8
دارُ السَّلامْ
7
جَنّةٌ عالیةٌ
6
جَنَّةُ الخلد
5

طُوبی
12
روضات الجنات
11
دارُ المُقامة
10
دارُ المتقین
9

فَضْل
16
الحسنی
15
اَلدّارُ الآخرة
14
عِلّیون
13


بعضی از نامهای بهشت که در قرآن آمده است

بِئْسَ المهاد
بِئْسَ المصیر
بِئْسَ القرار

جَهنّم
الجحیم
بِئْسَ الْوِرد المَوْرُود

دارُ البَوارْ
اَلْحُطَمَةْ
الحافرة

السَّعیر
السّاهرة
دارُ الفاسقین

سُوءُ الدّار
السَّموم
السَّقَر

اَلنّارْ
اَللَّظی
اَلشَّوی

اَلْهاویَة


فرشتگانی که نامشان در قرآن آمده است

1- جبرئیل یا (روح الامین) که همان جبرئیل است و هر دو آمده است.
2- مارُوت
3- هارُوت
4- میکال
5- مالِکْ

کافرانی که نامشان در قرآن آمده است
1- قارون 2- جالوت 3- آزر
قبایلی که نامشان در قرآن آمده است
1- یأجوج و مأجوج ، 2- عاد ، 3- ثمود ، 4- مَدْیَنْ ، 5- قریش ، 6- اصحاب الایکه ، 7- اصحاب الرس .

مقیاسها در قرآن
1- صاع : تقریباً معادل سه کیلوگرم
2- قِنْطار : شش من است ، پوست گاو پر از طلا
3- مثقال : معادل یک شانزدهم سیر
4- درهم : تقریباً معادل چهار نخود
5- دینار : یک مثقال شرعی است

بت هایی که نامشان در قرآن آمده است
1- اَلْبَعْل : بتی از طلا بوده متعلق به قوم الیاس ( ع ).
2- سُواعْ : بتی از زمان نوح ( ع ) که به صورت زنی بوده است.
3- اَلْعِجْلْ : گوساله . بتی که سامری ساخت .
4- اَلْعُزّی : درختی که قبیله عطفان آن را می پرستیدند .
5- لاتْ : بت قبیله بنی ثقیف که به صورت سنگ چهار گوشی در طائف قرار داشت .
6- مَناةْ : بتی متعلق به قبیله هذیل و خزاعه که میان مکه و مدینه قرار داشت.
7- نَسْرْ : بتی از زمان حضرت نوح که به صورت کرکس ساخته شده بود و در سرزمین سباء قرار داشت.
8- وَدّ : بتی بود به صورت مردی قوی که بنی کلب آن را می پرستیدند.
9- یعَوُقْ : بتی به صورت اسب که نزدیک صنعاء پایتخت یمن بوده است.
10- یَغُوث : بتی از زمان حضرت نوح که مورد پرستش قبیله مذحج بوده است.
11- اَنْصابْ : نام سنگهایی در اطراف کعبه بوده که عرب آنها را می پرستیدند ، و روی آنها قربانی می کردند.
اوامر و نواهی قرآن

اوامر و نواهی قرآن را پنج قسم خلاصه کرده اند که عبارتند از :
1- اوامر و نواهی احکامی مانند : اقیموا الصلوه و اتوا الزکوة .
2- اوامر و نواهی عبادی مانند : اذکروا الله کثیرا .
3- اوامر و نواهی ارشادی مانند : کلوا من طیبات ما رزقناکم .
4- اوامر و نواهی اخباری مانند : و قلنا من بعده لبنی اسرائیل اسکنوا .
5- اوامر و ناهی دعایی مانند : ربنا لاتزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا .

سوگند های قرآن
سوگند های قرآن بر 4 نوع است :
1- سوگند برای اثبات توحید مثل : وَ الصّافاتَ صَفّاً * فالزّجِراتِ زَجْراً * فَالتّالِیاتَ ذِکْراً * اِنَّ اِلهَکُمْ لَواحِدْ.
2- سوگند بر حقیقت قرآن مثل : فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومْ * وَ اِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمْ * اِنَّهُ لَقُرآنٌ کَریمْ.
3- سوگند بر حقیقت رسول اکرم (ص) مثل : یس وَ الْقُرآنِ الْحَکیمْ * اِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینْ * عَلی صِراطِ المُّسْتَقیمْ .
4- سوگند بر اثبات جزا و وعد وعیدش مثل : وَ الذّارِیاتِ ذَرْواً* فَالحامِلاتِ وِقْراً * فَالْجارِیاتِ یُسْراً * فَالْمُقَسِّماتِ اَمْراً * اِنَّما تُوعَدونَ لَصادِقْ * وَ اِنَّ الدّینَ لَواقِعْ.

قرآن منبع اصلی و اساسی دین
قرآن مثل بعضی کتابهای مذهبی نیست که یک سلسله مسائل رمزآسا در مورد خدا و خلقت و تکوین مطرح کرده باشد و حداکثر یک سلسله اندرزهای ساده اخلاقی هم ضمیمه کرده باشد و بس . به طوری که مؤمنین ناچار باشند دستورها و اندیشه ها را از منابع دیگر اخذ کند ، قرآن اصول معتقدات و افکار و اندیشه هایی را که برای یک انسان به عنوان یک موجود "با ایمان" و صاحب عقیده لازم و ضروری است و همچنین اصول تربیت و اخلاق و نظامات اجتماعی و خانوادگی را بیان کرده و تنها توضیح و تفسیر و تشریح و احیاناً اجتهاد و تطبیق اصول بر فروع را به عهده سنّت و یا برعهده اجتهاد گذاشته است ، این است که استفاده از هر منبع دیگر موقوف به شناخت قبلی قرآن است . قرآن مقیاس و معیار همه منابع دیگر است . ما حدیث و سنت را باید با معیار قرآن بسنجیم تا اگر با قرآن مطابق بود بپذیریم و اگر نه نپذیریم" .


اعلام قرآن

آدم : به زبان عربی (Adam) در آوردن ، ساختن ، خاک سرخ ، نخستین بشر را چنین نام نهاده اند. کلمهای است غیرعربی (دخیل) ، این کلمه 25 بار در قرآن به کار رفته ، 17 دفعه "آدم" و 8 دفعه (بنی آدم) ، اکثریت نزدیک به تمام اهل لغت و تفسیر آن را عَلَم شخص گرفته و نام یک فرد گفته اند بعضی هم آن را مثل انسان و بشر نوع دانسته اند.

آزَرْ : نام عمو یا جد مادری حضرت ابراهیم زیرا نام پدر حضرت ابراهیم (ع) تارخ یا تارح بوده است. لغت عرب اجازه می دهد که کلمه (ابْ) بر جد ، ناپدری ، سرپرست امور و بر بزرگ (قوم) گفته شود.

ابراهیم : جد اول حضرت رسول (ص) و پیامبران بنی اسرائیل ، مورد تصدیق مسلمین و یهود و نصاری است. نام مبارکش 69 بار در قرآن مجید آمده ، و دین مبین اسلام همان دین ابراهیم است. این پیامبر بزرگ ، در شهر "اور" از شهرهای بابل به دنیا آمد. در آنجا بزرگ شد و با بت پرستان به مبارزه برخاست و سپس به شام هجرت فرمود. قرآن مجید قسمتهای مهمی از زندگی و مبارزات وی را برای معرفی او و ارشاد دیگران نقل کرده است.

ابلیس : مراد از این کلمه در قرآن مجید ، موجودی است زنده ، باشعور ، مکلف ، نامرئی و فریبکار و … که از امر خداوند سر پیچیده و به آدم سجده نکرد. در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید . او در قرآن اکثراً به نام شیطان خوانده شده و فقط در یازده محل ابلیس به کار رفته است .

ابولهب : عموی حضرت رسول (ص) است و او را به قولی برای زیبائیش ابولهب می گفتند . دو گونه اش گویی شعله می کشیدند ، به قول بعضی غرض از ابولهب گفتن ، تحکم و اثبات آتش است برای او ، المیزان این قول را پذیرفته است . اسم ابولهب به نقلی عبد العزی و به نقلی عبد مناف است . از دشمنان پیامبر (ص) بود و او را آزار و اذیت فراوان کرد سوره ای به نام او و همسرش نازل شد (سوره تبت) .
احقاف : با مراجعه به نقشه جزیرة العرب خواهیم دید که احقاف در جنوب جزیرة العرب و از قسمتهای ربع الخالی (وادی دهناء) است در روزگار گذشته مسکن قوم عاد بود که حضرت هود بر آنها مبعوث شد . با مراجعه به حالات هود در قرآن خواهیم دید که در آن روزگار احقاف سرزمینی آباد و پرحاصل بوده ، اکنون جز بیابان خشک و غیر قابل سکونت نیست.

اِدْریس : یکی از پیامبران مشهور و نام مبارکش فقط دو بار در کلام الله آمده است . در مجمع البیان فرموده : او جد پدر نوح است و اسم او در تورات "اخنوخ" است گفته شده او را در اثر کثرت کتب ادریس گفتند و او اول کسی است که با قلم نوشت و لباس دوخت و گفته شده خدا به او علم نجوم و حساب و هیأت آموخت و اینها معجزه او بود.

اِرَمْ : نام قبیله باستانی عربستان ، برخی گمان می کنند نام شهر قبیله ای است از عرب بادیه که در جنوب عربستان واقع شده بود و ممکن است بنای بزرگ آن قبیله که عاد اولی نامیده می شد اِرم باشد ، در قرآن مجید به توانایی آن قبیله اشاره شده می فرماید : "اِرَمَ ذاتِ الْعِمادْ"

اِسْحاق : فرزند حضرت ابراهیم (ع) از پیامبران مشهور، نام مبارکش هفده بار در قرآن مجید آمده است.
اسماعیل : از دو کلمه بشنو ای اله (ایلْ) مرکب شده . او با پدرش (ابراهیم) از شمال رو به جنوب هجرت کرد و در زمین مکه اقامت گزید . قبائل قریش او را جد بزرگ خود می دانستند و او بود که به اتفاق پدر معبدی بنا کرد که به سبب چهار گوشه بودن به کعبه معروف گشت. در آغاز ، پرستش در آن معبد بنا بر آموزش ابراهیم بود و خدایی که می پرستیدند او را "الله" خطاب می کردند. ولی به مرور ایام ایزدان دیگر (خدایان دیگر) که به نام آنها مجسمه ای ساخته شده بود افزوده شدند و معبد کعبه ، مرکز بت پرستی بسیاری از قبائل عرب شد. در اوایل گروهی از قبیله جَرْهَمْ به اجازه اسماعیل در آنجا ساکن شدند و بعد قبایل دیگر نیز به آنجا هجرت کردند. خصوصیت اسماعیل چنانکه اشاره شد در بنای معبدی است که اکنون کعبه نامیده می شود.

اَصْحابُ الْاُخْدُود : اُخدود به معنی خندق و گودال است . در تفسیر برهان از علی بن ابراهیم نقل شده : در یمن پادشاهی بود به نام ذونواس که در دین یهودیت متعصب بود . به وی خبر دادند که در "نجران" عده ای بر دین نصرانیت اند و به عیسای مسیح عقیده دارند. ذونواس برای از بین بردن آنها لشکری به نجران کشید و وادارشان کرد تا از دین خود برگردند . آنها به وی اهمیت نداده و در دین خود پافشاری کردند . ذونواس دستور داد خندقی حفر کرده و در آن هیزم فراوان ریختند و آتش در آن افروختند و نصاری را در آغوش آتش افکندند.

اَصْحابُ الْاَیْکة : اَیْکة به معنی جایی که درخت بسیار باشد (جنگل) نام جایی که در آن یا نزدیک آن شعیب پیامبر می ماند . این نام در قرآن در سوره 26 و 38 نیز ذکر شده است و در همه آیات به مفهوم گروهی است که حق را انکار کردند چنانکه در سوره (15) می فرماید: "وَ اِنْ کانَ اَصْحاب الْاَیْکَةِ لَظالمینَ" جماعت ایکه از ستم کاران بودند .

اصحاب حِجر : جایی در شمال مدینه و قریب به مکان قوم ثمود . ممکن است ثمود یا گروهی از ثمود در آنجا می زیستند . کوهستان حجر به مسافت صد و پنجاه میل شمال مدینه واقع شده . قرآن می فرمیاد: "کانوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً" آنها از کوهها خانه هایشان را می تراشیندند و نیز می فرماید: اصحاب حجر دعوت پیامبران را رد کردند.

اصحاب مَدْیَنْ : که در تورات (Midian) گفته شده جایی بود در شمال غربی شبه جزیره سینا که اکنون باید در حدود کشور اردن باشد برای راهزنی و بازرگانی میان شام و حجاز و مصر و شام و عراق مرکز بزرگی شده بود ، اهالی این سرزمین توانا گشتند و ضمناً فاسد نیز شدند . بنا بر آیات قرآن مجید شعیب بر آنها مبعوث گشت .

اصحاب کهف : کهف (غار وسیع) ، داستان اصحاب کهف در قرآن ماجرای چند نفر جوان موحد است که نور ایمان در قلبشان تابیده و از میان قوم بت پرست خویش بیرون رفته و در غاری به فکر استراحت دراز کشیدند و مدت سیصد و نه سال خفته و بعد بیدار شدند در اثر احساس گرسنگی یکی را به شهر فرستادند ، تا طعامی خریده بیاورد ، و چون از خواب گران خویش بی خبر بودند به فرستاده گفتند : به مردم شناسایی مده ، او چون به شهر آمد ، پول سیصد سال قبل را نشان داد ، دکاندار از وی خواست بگوید که آن پول را از کجا آورده است ، بالاخره خواب طولانی آنها ، هم به خودشان و هم به مردم روشن گشت . سپس در همان غار مردند ، و به یاد آنها مسجدی بالای غارشان بنا نمودند . زمان واقعه اصحاب کهف در فاصله بعد از میلاد مسیح و قبل از بعثت حضرت رسول (ص) بود ، پادشاهی که از ترس او به غار پناه بردند ، دقیانوس یا ذوقیوس یا دسیوس نام داشته که از 249 تا 251 میلادی سلطنت داشته است .

اِلْیاس : یکی از پیامبران خداست و از اینکه در قرآن مجید در ردیف انبیاء بنی اسرائیل شمرده شده میتوان به دست آورد که از پیامبران بنی اسرائیل و از اولاد هارون برادر موسی می باشد . در قرآن مجید دو بار اسم او ذکر شده یکی در سوره انعام آیه 85 و دیگر در سوره صافات آیه 123 - 132 ، در ساماریه (Samaria) در شمال یهودا مبعوث شد ، معاصر بود با "اهاب" پادشاه دوم خانواده امری (Omri) و چون پادشاه ، پرستش بعل را در کشورش رواج داد او مخالفت کرد .

اِنْجیل : نام کتابی است که بر حضرت مسیح فرود آمده و از آن در قرآن مجید مکرر ذکر شده است . انجیل لفظ یونانی است به معنی مژده و بشارت ، دوازده مرتبه در قرآن ذکر شده است . انجیل واقعی عیسی (ع) از بین رفته و اناجیل فعلی پس از آن حضرت بعضی به وسیله شاگردان و بعضی به وسیله دیگران نوشته شده است .

فعلاً چهار انجیل مورد تصدیق نصاری می باشند که عبارتند از : انجیل متی ، انجیل مرقُس ، انجیل لوقا و انجیل یوحنّا . البته انجیل برنابا هم هست که مورد تأیید آنان نیست.

ایّوب : از انبیاء مشهور ، نام مبارکش چهار بار در قرآن کریم آمده است . او بهترین نمونه شکیبایی و فروتنی و ایمان به خداوند است ، در تورات نام حضرت ایوب (Job) آمده است .

بابِلْ : شهر معروف باستانی در عراق که بر دو جانب رود فرات آباد شده و پایتخت شاهی نیرومندی شده بود که در سال 538 قبل از میلاد تباه گشت ، در آن شهر ستاره شناسی و ستاره پرستی چنان پیشرفت کرد که مردم دانشمندان آنجا را به ستاره شناسی و ضمناً به سحر می شناختند .

بدر : نام جایی است میان مکه و مدینه به مسافت دو منزل از ینبوع و زمین آن ریگ زار و در میان دور رشته کوه واقع شده ، جانب شرقی به نام عَدْوَة القُصْوی و جانب غربی را عَدوة الدُّنْیا می گفتند و سلسله کوه جنوب را اسفل می نامیدند . در آن مکان نخستین جنگ سخت میان مسلمین و قریش واقع شد و به شکست قطعی قریش و کشته شدن رؤسای آن که مخالف پیغمبر (ص) بودند خاتمه یافت

بَـعْلْ : نــام بتـــی بـــود در بعلبک و این نــام از نـــام آن بت گرفتـه شده . بعلبـک را به زبــان یونــانـی ( Heliopolis) یعنی شهر خورشید می گفتند . زیرا بَعْل به عنوان خورشید پرستیده می شد . این بت از جنس طلا بود و قوم الیاس آن را می پرستیدند بَنی اسرائیل: اسرائیل لقب یعقوب بود و بنی اسرائیل فرزندان اسرائیل یعنی نوادگان حضرت یعقوب و یهود خود را از نسل یعقوب می دانند.

تُبَّعْ : لقب خانواده ای بود از حَمیْر که در یمن شاهی می کردند و از قبیله هَمْدان بودند ، در یک زمان باستان حمیری ها تقریباً بر تمام عربستان مسلط شده بلکه به ساحل شرقی آفریقا نیز دست یافتند زمانی ستاره پرست یعنی از صابئین بودند و بعد ، برخی از آنان به دین موسی و مسیح گرویدند . در قرآن مجید به قریش اشاره شده و خطاب به کفار آمده است ، همچنانکه شاهان نیرومند حمیر یا تبع نابود شدند شما نیز عاجز و زبون خواهید شد .

ثَمود : نام قومی از اعراب بادیه که به عصر پیغمبری بودند به نام صالح و دیگر قبایل آن عصر عاد و طسم و جدیس بودند . ظهور و ترقی ثمود پس از عاد اولی بود و تا زمان موسی ادامه داشت ، ثمود در شمال غربی (حجار تا شبه جزیره سینا) ملتی زبر دست و پر شوکت بودند ، در کوه ساختمانها بنا کردند که از سنگ بود یا از خود کوه تراشیده بودند ، و بنا بر روایتهای عرب سرزمین آن قبایل از زلزله صدمه دیده و آنها تباه شدند . در قرآن مکرر از آنها یاد شده و عذاب شدن آنان به اراده خداوند را بیان داشته است.

جالُوت : کلمه عجمی است ، نام فرمانده لشکری بود که بنیاسرائیل به جنگ آنها رفتند و حضرت داود او را در میدان جنگ بکشت ، بنی اسرائیل از او و لشکریانش هراسان و بیمناک بودند .

جبرَئیل : به عبری گبریل (Gabriel) به معنی قهرمانا یا مرد خدا ، ألقاب او در قرآن روح و روح الامین ذکر شدهاند . جبرئیل (فرشته وحی) این کلمه سه بار در قرآن مجید آمده است .

جُودی : نام کوهی در ارمنستان که به روایت باستان کشتی نوح پس از فرود آمدن طوفان بر آنجا توقف کرد . در قرآن می فرماید : "وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودی" سوره 2 آیه 150 .

حُنَیْن : بر وزن (حسین) ، بیابانی است که ما بین طائف و مکّه که جنگ معروف حنین در آن اتفاق افتاد و قبیله هوازن و ثقیف بر سر مسلمانان ریخته و آنها را شکست دادند . مسلمین رو به فرار گذاشتند ، سپس خداوند حضرت رسول (ص) را یاری کرد و آن حضرت استقامت ورزید و فرار نکرد و بالاخره مسلمانان فاتح (پیروز) شدند .

داود : از انبیاء بنی اسرائیل ، پدر حضرت سلیمان ، نام مبارکش شانزده بار در کلام الله مجید ذکر شده است و کتابی داشت به نام زبور . در جوانی از لشکریان طالوت بود و در میدان جنگ فرمانده دشمن را که جالوت نام داشت بکشت .

ذوالقرنین : ظاهراً قَرْنْ در این کلمه به معنی شاخ است ، ذو القرنین یعنی صاحب دو شاخ . برای این شخص در قرآن قصه مفصلی است که در سوره کهف از آیه 83 تا 96 نقل شده است . مهمترین صفت ذو القرنین در قرآن اخلاص او در عبادت خدای یگانه و ایمان به حیات آخرت است . بعضی او را کورش پادشاه هخامنشی و بعضی اسکندر مقدونی یا داریوش یا یکی از ملوک حمیر عربستان دانسته اند . لقب ذو القرنین (صاحب دو شاخ) متّخذ از خواب دانیال پیغمبر است .

ذَالْکِفْلْ یا ذُو الْکِفْلْ : دارنده عبا یا رداء بع عبری حزقیل ، نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل ، که بخت النصر او را عده زیاد از بنی اسرائیل در سنه (سال) 599 به اسارت به بابل برد ، ذو الکفل همانجا بود تا اینکه رحلت کرد در زمانی که در بابل بود ، بخت النصر او را با زنجیر زندانی کرد ، و اور با کمال شکیبایی ، تحمل آزار بابلیها را نمود ، در تورات کتاب به نام او ، در چهل و هشت باب می باشد . و قبر او در جایی میان نجف و حلّه (در عراق) تاکنون دیده می شود که زیارتگاه مسلمین و یهود است .

ذَو النُّون : دارنده ماهی ، لقب یونس ، نام یکی از انبیاء است که بر اهل نینوا مبعوث شد و چون آنها پند و راهنمایی او را نپذیرفتند ، از آنها رنجید و جدا گشت و سوار کشتی شد که به جایی دورتر برود ولی توفان در گرفت و اهل کشتی او را به دریا انداختند و ماهی بزرگ او را بلعید و او از شکم ماهی سالم در آمد . ذکر او در قرآن مجید گویا مبنی بر این اندرز است که هادی قوم در هر حالت باید وظیفه را به جا آورد و به هیچ عنوان از مأموریت دست نکشد و عاجز نگردد . یونس به عبری یونه (Yanaw) و به یونانی ایونس (Eaonas) و به انگلیسی (Gonah) می باشد .

زکریا : از انبیاء مشهور بنی اسرائیل ، نام مبارکش هفت بار در کلام الله مجید آمده است . دو قضیه از وی در قرآن آمده است یکی تکفل مریم که مریم را تحویل معبد بیت المقدس دادند درباره تکفل او قرعه کشیدند تا بالاخره کفالت مریم به عهده زکریا واگذار شد . دوم استجابت دعای اوست درباره فرزند خواستن از خدا که در سوره آل عمران از آیه 38 تا 41 یاد شده است . وی پدر یحیی می باشد .

سامِرّی : نام شخصی که در شبه جزیره سینا همراه بنی اسرائیل بود و برای آنها گوساله ای از زر ساخت که آوازی در می آورد. این کلمه سه بار در قرآن مجید آمده است. (سوره طه آیات 85 ،87، 95) .

سَبَأْ : این کلمه دو بار بیشتر در قرآن نیامده نام قومی بود که سلیمان به دیارشان لشکر کشید و در اثر نا فرمانی از دستور پیامبران ، خداوند سدّشان را شکست و خانه شان را ویران کرد . مسکن قوم سبأ ، سرزمین یمن فعلی بوده و آن روزگاران بسیار مترقی و پیشرفته بوده است در جانب شرقی شعر صناء پایتخت فعلی یمن به فاصله صد و بیست کیلومتری ، دشت پهناوری هست که ظاهراً سرزمین قوم سبأ بوده است . اهل سدّی که شکست و مردمی که سلیمان به دیارشان لشکر کشید هر دو از قوم سباء اند ولی ظاهراً غیرهم بوده اند و دو قضیه در دو زمان متفاوت اتفاق افتاده است.

سلیمان : از انبیاء معروف بنی اسرائیل ، نام مبارکش هفده بار در قرآن ذکر شده و پسر داود نبی است . حالات و قصه هایش در کلام الله مجید بسیار و به تصریح آیه 163 سوره نساء پیامبر صاحب وحی است . قصه هایی که از او در قرآن آمده یکی در مورد وادی نَمْل و دیگر هدهد و سباء ، قصه اسبان و قصه جسد می باشد .

سیناء : نام کوهی و جزیره نمایی که در شمال محدود می شود به فلسطین و اردن و در جنوب به خلیج عقبه و در مغرب به نهر سوئز و در مشرق به اردن . زمانی که بنی اسرائیل در شبه جزیره سینا زندگی می کردند ، حضرت موسی بر کوه سینا می رفت و از آنجا بود که نخستین احکام تورات را برای بنی اسرائیل آورد ، آنجا را حورب نیز می نامیدند و آن کوه نزد یهود و بعد نزد مسلمین کوه با برکت شمرده شد .

شَیْطان : از شَطَنَ یعنی : دور شد ، اگر از شاطَ گرفته شود به معنی از خشم سوختن ( افراط قوه خشم ) از روی استعاره به مفهوم مفسد و شریر و نیز به معنی مار ، به عبری "هس ساطان" و به عربی ( الشیطان ) ، و جودی که با دانش میل به بدی دارد . شیطان یا ابلیس در قرآن کریم به مفهوم نیروی سرکش و در برخی آیات به معنی انسان بدکار … نیز استعمال شده در این اسم یأس و گرسنگی و پریشانی و نخوت و سرکشی احساس می شود .

شُعَیْب : یکی از پیامبران نامی که اسم مبارکش یازده بار در قرآن مجید آمده است . او به مردم مَدْیَنْ مبعوث شد . پس از تبلیغات طاقت فرسا عده ای به شعیب ایمان آوردند و دیگران او را تکذیب کردند سرانجام او و مؤمنان از عذاب نجات یافته و دیگران به خشم خدا گرفتار گردیدند . شعیب همان است که دختر خویش را به موسی تزویج کرد چنانکه مشروحاً در سوره قصص آمده است .

صابئون: یا فرقه مغتسله ، فرقه ای بودند که دینشان آمیزش از ستاره پرستی و کیش مسیحی بود و از شام گرفته تا عراق و خوزستان در جماعت کم پراکنده بودند ، کلمه "صبا" گویا به مفهوم ستاره باشد و به روایتی در زبان آرامی به مفهوم شوینده و مغتسله ، این کلمه به صورت جمع سه بار در قرآن مجید یاد شده . صابئان در اصل اهل توحید بوده و در ردیف یهود و نصاری اند و به تدریج به بت پرستی و پرستش کواکب گرائیده اند .

صالِح : نیک ، نام پیغمبری که نُه بار در قرآن ذکر شده و بر قوم ثمود مبعوث شد .

صَفا : نام کوهی در مکه نزدیک به مسجد الحرام که باید به مفهوم سنگ صاف باشد . مروه در اصل به معنی سنگهای نرم است و به قولی سنگریزه ها است . سپس آن دو نام دو کوه است در مکه که حاجیان میان آن دو عمل سعی انجام می دهند . فاصله میان آن دو بنا بر آنچه گفته اند ، سیصد و پنجاه متر و نیم است .

طاغُوتْ : این کلمه هشت بار در قرآن کریم آمده و مراد از آن خدایان دروغین و مردمان متجاوز و ظاغی است .
طالُوتْ : نام فرماندهی که بر بنی اسرائیل ، از طرف خدا ، به واسطه بعضی از پیامبران آنها تعیین گردید . نامش در قرآن مجید آمده است .

طُور : به زبان نَبَطی کوه ، ولی در قرآن کریم اشاره به کوه مخصوص در شبه جزیره سینا ، و مکان مناجات حضرت موسی دارد . این کلمه ده بار در قرآن مجید آمده است .

طُوی : درنوردیده ، پیچیده ، نام وادی مقدس و جای مناجات حضرت موسی (ع) . چون محل آمدن وحی به موسی است قهراً قسمتی از صحرای سینا می باشد .

عاد : قومی از عرب باستان که در جنوب عربستان از یمن گرفته تا حضرموت و عمان می زیستند ، پیامبر معروفشان هود (ع) بود ، عاد در قرآن مجموعاً 24 بار آمده است .

عَرِمْ : به فتح اول و کسر ثانی است ، این کلمه در قرآن راجع به هلاک قوم سبأ وارد شده "فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِم" در معنی این کلمه چند قول است : یکی آنکه عَرِم نام وادی و دره مخصوصی در سبأ است ، دوم عرم به معنی موشهای بزرگی است که سد مأرب را ویران ساختند و این نوع موشی در عربی (خلد) نامیده می شود . سوم آنکه این کلمه به معنی باران شدید است .

عیسی : از انبیاء بنی اسرائیل و نام مبارکش 25 بار در قرآن کریم ذکر شده است . مسیح لقب حضرت عیسی است ، اصل مسیح در عبرانی مشیحا است به معنی مبارک . اصل عیسی یَسُوع است به معنی نجات دهند .

فِرْعَون : لقب پادشاهان مصر از (فه ـ رع) پسر خورشید و به قول اقرب الموارد در لغت قبطی به معنی تمساح است . این لفظ 74 بار در قرآن مجید آمده و در داستانهای بنی اسرائیل و موسی به چشم می خورد . می گویند فرعونی که بنی اسرائیل را شکنجه و عذاب می کرد ، و پسرانشان را می کشت نامش ، رامسس دوم بود و فرعونی که حضرت موسی و هارون برای هدایت او مبعوث شدند فرزند او "منفتاح" نام داشت که در دریای سرخ با لشکریانش غرق شد .

قارون : مردی است از یهود و قوم موسی (ع) ، در بدکاری در ردیف فرعون و هامان بود ، چنین به نظر می رسد که قارون با آنکه از بنی اسرائیل بود ، در نزد فرعون ، مقام عالی داشته است . در مجمع البیان فرموده هامان وزیر فرعون و قارون خزانه دار وی بود . قارون ثروت فراوانی داشت و آن را به رخ مردم می کشید ، او ثروت خود را مایه فساد قرار داده بود پس در یک تکان و زلزله ، زمین دهان گشود او و خانه اش را فرو برد .

کَعْبَة : از کلمه کَعْبْ به معنی بر آمدگی و بالا آمدن است و هر اطاق مربع را کعبه می گویند ، خانه خدا را هم به همین دلیل کعبه می گویند . کعبه (خانه خدا) با سنگهای سخت و کبودرنگ بنا شده است . ارتفاع آن به شانزده متر می رسد ، طول دیواری که ناودان در آن است ، 20 متر و 10 سانتیمتر ، و طول ضلعی که درب کعبه در آن قرار گرفته 12 متر است و حجرالاسود در دیوار قرار گرفته که با زمین یک متر و نیم فاصله دارد.

کعبه اولین معبد و مسجدی است که برای عبادت بنا شده است ، قرآن کریم بنای آن را از ابراهیم یاد می کند که با فرزندش اسماعیل آن را ساخت ولی از آیات استفاده می شود که کعبه پیش از حضرت ابراهیم بوده است .

ابوفاضل کرمی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ق.ظ http://www.niousha.blogfa.com

اُنس با قرآن


(انس) در لغت, معنایى مقابل (وحشت) دارد و انس انسان به چیزى, بدین معناست که از آن, هیچ وحشت و اضطرابى ندارد و همراه با آن به آرامش مى رسد. انسانِ کمال طلب, فقط به امور مادّى بسنده نمى کند و به سوى هدفهاى والاترى گام بر مى دارد. لذا وحشت و تنهایى خود را در پناه امور معنوى زائل مى کند. در روایات, به انس با علم و معرفت به قرآن و ذکر خدا سفارش شده است.
امام على(ع) فرمود: «هر کس با قرآن انس گیرد, از جدایى دوستان, وحشتى نخواهد داشت».



ایشان همچنین در جواب گروهى که هنگام سفر از ایشان توصیه اى خواسته بودند, فرمود: اگر به دنبال مونسى مى گردید, قرآن برایتان کافى است.
آن حضرت در مناجات خویش با خدا چنین زمزمه مى کند:




اللّهمّ انّک آنسُ الآنسین لأولیائک… إن أوحَشَتْهُمُ الغربة آنسهم ذِکرُک.
پروردگارا! تو براى دوستانت مأنوس ترین مونسهایى و اگر غربتْ آنان را به وحشت اندازد, یاد تو مونس تنهایى آنهاست.




امام سجاد(ع) فرمود:
اگر هم هیچ موجودى بر روى زمین زنده نماند و من تنها باشم, مادام که قرآن با من است, وحشتى نخواهم داشت.







مراتب انس با قرآن

الف) نگهدارى قرآن در خانه
از زمانهاى قدیم, تبرّک جستن به اشیاى خاص و نگهدارى آنها در خانه, میان مردم مرسوم بوده است. توصیه به نگهدارى قرآن در منازل که در روایات ما وجود دارد, شاید یک علّتش این باشد که مردم از آن خرافاتْ دست بردارند و به جاى آنها به کلام الهى تبرّک جویند.



لذا امام صادق(ع) فرمود: انه لیعجبنى أن یکون فى البیت مصحف یطرّد اللّه عزّوجل به الشیاطین.
در شگفتم از اینکه قرآنى در خانه است و شیاطین به واسطه آن از خانه دفع مى شوند.
پایین ترین مرتبه انس با قرآن نیز نگهدارى آن در منزل است که اگر کسى قادر نیست که هیچ گونه ارتباطى با قرآن داشته باشد, لااقل آن را در منزل نگهدارى کند. شخصى که توان نگاه کردن به قرآن و قرائت آن را ندارد, حداقل کارى که مى تواند انجام دهد, این است که قرآن را در منزلْ نگهدارى نماید



ب) نگاه کردن به قرآن
در مورد نگاه کردن به قرآن, روایاتى وجود دارد که آن را نوعى عبادت شمرده است. ابوذر از رسول خدا نقل مى کند که فرمود: «نگاه کردن به قرآن, عبادت است». در روایت دیگرى از پیامبر(ص) آمده است:
«اُعطوا أعینکم حظّها من العبادة», قالوا: «وما حظّها من العباده؟», قال: النظر فى المصحف والتفکّر فیه والاعتبار عند عجائبه.«چشمانتان, بهره اى از عبادت دارند که باید به آنها ببخشید». سؤال کردند: «نصیب آنها از عبادت چیست؟». فرمود: نگاه کردن به قرآن و فکر کردن در آن و پند گرفتن از شگفتى هاى آن.
البته روایت دوم, دلالت بر تدبّر در قرآن نیز دارد که در مراحل بالاتر است; امّا با توجّه به روایت ابوذر, اگر کسى فقط نگاه هم به قرآن بکند, نوعى عبادت است و روایت دوم, در مقامِ قیدِ اطلاق روایت اوّل نیست; چون قرینه خارجى داریم. وقتى نگهدارى قرآن در منزل سفارش شده است, قطعاً نگریستن به آیات آن, ارزش بیشترى دارد.



ج) گوش فرادادن به قرآن
قبل از مرتبه قرائت, گوش دادن به قرآن است. اگر کسى به هر دلیل از قرائت قرآن ناتوان است, مى تواند به آن گوش فرا دهد



. پیامبر(ص) این تقدّم و تأخّر رتبه استماع و قرائت را در روایتى چنین بیان فرموده است:
من استمع الى آیة من کتاب اللّه تعالى کتب له حسنة مضاعفة, و من تلاها کانت له نوراً یوم القیامة.



هرکس به آیه اى از کتاب خدا گوش فرا دهد, خداوند براى او حسنه مضاعف مى نویسد و هرکس آن را تلاوت کند, [آیات آن] همچون نورى در قیامت برایش جلوه خواهد کرد.
کلینى در «اصول کافى» از امام سجاد و امام صادق(ع) نقل مى کند:
من استمع حرفاً من کتاب اللّه عزوجل من غیر قرائةٍ کتب اللّه له حسنة ومحا عنه سیّئة و رفع له درجة.
اگر کسى حرفى از کتاب خدا را فقط گوش کند و تلاوت هم نکند, خداوند برایش حسنه مى نویسد و گناهى از او محو نموده, درجه اش را بالا مى برد.




د) تلاوت قرآن
در قرآن کریم آمده است کسانى که کتاب خدا را تلاوت کنند, مشمول اجر و فضل خداوند مى گردند:
ان الّذین یتلون کتاب اللّه و أقاموا الصلاة وأنفقوا مما رزقناهم سرّاً وعلانیة یرجون تجارة لن تبور لیوفیهم أجورهم و یزیدهم من فضله انّه غفور شکور.
بعد از نگهدارى, نگاه کردن و گوش فرا دادن به قرآن, مرتبه تلاوت آن است. کسانى که توانایى قرائت قرآن را دارند, نباید آن را در خانه معطّل بگذارند.قبلاً در روایتى گفته شد که وجود قرآن در خانه, باعث دور شدن شیاطین است و ظلمت را از خانه بیرون مى افکند.



در این روایت اشاره شد که اگر در خانه, قرآن تلاوت بشود, نور به جاى ظلمت مى نشیند; خیر زیاد مى شود و توسعه براى اهل آن خانه حاصل مى شود و همان گونه که ستاره هاى آسمانْ زمین را روشن مى کنند, خانه اى که در آنْ قرآن تلاوت مى شود, براى اهل آسمان نیز نورانى جلوه مى کند.



گرچه در مساجد و مکانهاى دیگر هم مى توان قرآن را تلاوت کرد, امّا چرا خانه ها را در معرض این نور و رحمت الهى قرار ندهیم؟
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
ان البیت اذا کثر فیه تلاوة القرآن کثر خیره واتّسع أهله و أضاء لأهل السماء کما تضىء نجوم السماء لأهل الدنیا.
در روایتى دیگر, امام صادق(ع) فرمود:
القرآن عهد اللّه الى خلقه ینبغى للمرء المسلم أن ینظر فى عهده وأن یقرأ منه فى کلّ یوم خمسین آیة.
قرآن, میثاقى است بین خالق و مخلوق و شایسته است یک مسلمان, هر روز به این عهدنامه نظر کند و [حداقل] پنجاه آیه از آن را بخواند.



هـ) تدبّر در قرآن
یکى از عالى ترین مراحل ارتباط با قرآن, اندیشیدن در آیات الهى است:
أفلا یتدبّرون القرآن ولو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً.



با تدبّر در قرآن, مى توان به این نتیجه رسید که قانون کلّى در مورد انسان و بقیه کائنات, تحوّل و دگرگونى است, هم در قول و هم در عمل; امّا قرآن این گونه نیست. به قول علامه طباطبایى, قرآنْ کتابى است در برگیرنده قوانین فردى و اجتماعى, مسائل مربوط به مبدأ و معاد, قصص, عبرتها و پندها و… که به تدریج نازل گردیده و با گذشت ایّام, دستخوش تغییر و تحوّل نمى گردد.
تدبّر در قرآن, علاوه بر فوائد علمى, نتایج شخصى هم دارد. طبق آیه اى که گذشت, با تفکّر و تدبّرِ در آیات قرآن, مشخص مى شود که آیات آن, هیچ گونه اختلافى با یکدیگر ندارند. لذا آیات مى توانند یکدیگر را تفسیر کنند و این فایده بسیار مهمّى بود که علاّمه طباطبایى در پرتو آن به تفسیر قرآن با قرآن رسید. ایشان ذیل همین آیه, امکان تفسیر قرآن با خود قرآن را نتیجه گرفته است. صاحب «مجمع البیان» نیز از آیه «أفلا یتدبّرون القرآن…» به همین نتیجه رسیده است.نتیجه مهم دیگر, این است که چون احکام قرآنى در معرض تغییر و تحوّل قرار نمى گیرند, لذا این شریعت تا قیامت استمرار دارد.
از لحاظ شخصى نیز انسان با تدبّر در آیات قرآن و مجسّم کردن مبدأ و معاد, هم داستان خلقت انسان برایش یاد آورى مى شود و هم آینده را پیش روى خود مى بیند. روایاتى وجود دارند که در آنها توصیه شده از قرائت آیات رحمت, مسرور و از قرائت آیات مشتمل بر وعده عذاب, محزون شوید. غزالى در کتاب «کیمیاى سعادت» از ابوذر نقل مى کند که پیامبر(ص) یک ثلث شب, این آیه را تکرار مى کرد که:



ان تعذّبهم فانّهم عبادک وان تغفر لهم فانّک أنت العزیز الحکیم.
از امام على(ع) نقل شده است که قرآن را به سرعت قرائت نکنید و در پى آن نباشید که سوره را به آخر برسانید; قلوبتان باید به خشوع درآید.



آن حضرت در بیان دیگرى فرمود: قرآن را یاد بگیرید که بهترین سخن است و در آن اندیشه کنید که چون بهار است.
نکته مهم این فرمایش حضرت, آن است که در مرحله یادگیرى فرموده «بهترین سخن» است; ولى در مرحله تفکّر و اندیشه, آن را به «بهار» تشبیه کرده است; بهارى که فصل رویش و زندگى است.



و) عمل به قرآن و تمسّک به آن



تعبیرات مختلفى از پیامبر(ص) و ائمه(ع) در مورد عمل به قرآن رسیده است و تعبیراتى دیگر, مثل «اتّباع», «تمسّک» و «حق التلاوة» نیز بیان شده که ناظر بر عمل به قرآن است. به تعدادى از این روایات, اشاره مى کنیم.
پیامبر اسلام فرمود:
اعملوا بالقرآن أحلّوا حلاله وحرّموا حرامه واقتدوا به ولا تکفروا بشىء منه.
به قرآن عمل کنید و حلالش را حلال شمارید و از حرامش اجتناب کنید و به آن اقتدا نموده, به هیچ چیز آن کفر نورزید.
در روایت دیگرى امام على(ع) فرمود:



ییا حملة القرآن! اِعملوا فان العالم من عمل بما علم و وافق عمله علمه و سیکون أقوام یحملون العلم لایجاوز تراقیهم, یخالف سریرتهم علانیتهم.
اى کسانى که عالِم به قرآن هستید, به آن عمل کنید; چون عالم کسى است که به آنچه مى داند, عمل مى کند و عمل او مطابق علمش است. به زودى مردمى خواهند آمد که علمشان از گلوهاى آنها تجاوز نمى کند و باطنشان با رفتار ظاهر آنها مخالف است.




تا زمانى که پیامبر(ص) در میان امّت بود, مردم مکلّف بودند به آنچه که ایشان امر مى کند, عمل کنند و از آنچه نهى مى کند, دورى گزینند;



چون او همان احکام الهى را مى گفت و کلامش, کلام وحى بود و بعد از خود نیز امّت را به قرآن و عترت ارجاع داد.



علّتش هم این بود که عترت او چیزى غیر از قرآن نمى گفتند و آنها هم در مقام تبیین و تفسیر کلام خدا بودند.
امام على(ع) در تعبیر زیبایى فرموده است که «قرآن باید چون لباس زیرین, همیشه با انسان باشد», که البته افرادى با این خصوصیّات, تعدادشان کم است:
طوبى للزاهدین فى الدنیا الراغبین فى الآخرة, اولئک قوم اتخذوا القرآن شعاراً.
خوشا به حال زاهدان در دنیا, کسانى که به آخرت میل دارند و قرآن را چون لباس زیرین خویش قرار دادند



الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حقَّ تلاوته أولئک یؤمنون به ومن یکفر به فأولئک هم الخاسرون



کسانى که کتاب آسمانى را به آنان داده ایم و آن را چنانکه باید مى خوانند, ایشان اند که بدان ایمان دارند; ولى کسانى که کفر ورزیدند,



همانان اند که زیانکاران اند.
مراد از «حق التلاوة», عمل به قرآن است.



امام صادق(ع) درباره این آیه مى فرماید:
یعنى آیات قرآن را با ترتیل بخوانند و در آن اندیشه کنند. به احکام آن عمل کنند. به وعده هایش امیدوار باشند و از عذابهاى وعده داده شده بترسند. از قصّه هاى آن عبرت گیرند.به آنچه در آن دستور داده شده, عمل کنند و از آنچه نهى شده,پرهیز نمایند. به خدا قسم, «حقّ تلاوت» به معناى حفظ آیات و قرائت آنها نیست…; بلکه باید در آیاتش تدبّر نموده, به آنها عمل نمود.



خداوند مى فرماید: اى پیامبر! قرآن, کتابى مبارک است که به سوى تو فرستادیم تا مردم در آیات آن تدبّر کنند.



در روایت دیگرى پیامبر(ص) فرمود:
هر کس قرآن را یاد بگیرد و به آن عمل نکند و دوستى دنیا و زینت آن بر او چیره شود, سزاوار عذاب الهى است و همرتبه با یهود و نصاراست که کتاب [خدا] را پشت سر انداختند.



با گزیده اى از دعاى امام سجاد(ع) که در مورد ختم قرآن است, سخن را به پایان مى بریم:
خداوندا! بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از کسانى قرار ده که به ریسمان عهد و پیمان قرآن چنگ مى زنند و از امور متشابه به پناهگاه محکمش پناه مى برند, و در سایه پر و بالش مى آسایند و به روشنى صبحش راه مى یابند و به اشراق روشنگرى اش راه مى جویند و از چراغش مى فروزند و از غیر آن, هدایت نمى طلبند.

ابوفاضل کرمی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.niousha.blogfa.com

آیا می دانستید رابطه نجوم در قران چیست؟

((نجوم در قرآن))

تفسیر چند آیه قرآن، تاریخ نجوم، لغت نامه قرآنی و …

۱) تفسیر آیات:

«انّا زَیَّنا السَّماء الدُّنیاء بِزینه الکَواکِب[i]»
ما آسمان پائین را با ستارگان تزئین کردیم.



آیا می دانستید رابطه نجوم در قران چیست؟

((نجوم در قرآن))

تفسیر چند آیه قرآن، تاریخ نجوم، لغت نامه قرآنی و …

۱) تفسیر آیات:

«انّا زَیَّنا السَّماء الدُّنیاء بِزینه الکَواکِب[i]»
ما آسمان پائین را با ستارگان تزئین کردیم.

در این آیه می‌گوید «آسمان پائین را با کواکب تزئین کردیم» در حالیکه فرضیه‌ای که در آن زمان بر افکار دانشمندان حاکم بود می‌گفت فقط آسمان بالا آسمان ستارگان ثابت است (آسمان هشتم طبق فرضیه بطلیموس)ولی چنانکه می‌دانیم بطلان این فرضیه اثبات شده و عدم پیروی قرآن از فرضیه نادرست مشهور آن زمان خود معجزه زنده‌ای از این کتاب آسمانی است.
نکته جالب دیگر اینکه از نظر علم امروز مسلم است که چشمک زدن زیبای ستارگان بخاطر قشر هوایی است که اطراف زمین را فرا گرفته و آنها را به این کار، وا می‌دارد و این، با تعبیر «السماء الدنیا» (آسمان پائین) بسیار مناسب است اما در بیرون جو زمین، ستارگان خیره خیره نگاه می‌کنند و فاقد تلألو هستند….

«والشمس و ضحها و القَمَر اذا تلها[ii]»
به خورشید و گسترش نور آن سوگند و به ماه در آن هنگام که بعد از آن در آید

«خورشید» مهم‌ترین و سازنده‌ترین نقش را در زندگی انسان و تمام موجودات زنده زمینی دارد. علاوه بر اینکه منبع نور و حرارت است و این دو از عوامل اصلی زندگی انسان به شمار می‌روند، منابع دیگر حیاتی نیز از آن مایه می‌گیرند. وزش بادها، نزول بارانها، پرورش گیاهان، حرکت رودخانه‌ها و آبشارها و حتی پدید آمدن منابع انرژی را همچون نفت و زغال سنگ هرکدام اگر درست دقت کنیم، بصورتی با نور آفتاب ارتباط دارد. بطوریکه اگر روزی این چراغ حیاتبخش خاموش گردد، تاریکی و سکوت و مرگ همه جا را فرا می‌گیرد.
«ضحی» در اصل به معنی گسترش نور آفتاب است و این در هنگام است که خورشید از افق بالا بیاید و نور آن همه جا را فر گیرد. سپس به آن موقع از روز «ضحی» گفته می‌شود…
۲) تاریخ نجوم در اسلام:
یکی از مباحث مهم در دانشهای اسلامی، دانش نجوم اسلامی است. این موضوع بدلیل مسایل عبادی مهمی است که در این دین وجود دارد. نخستین علومی که ساکنان بلاد اسلامی به آن اهتمام ورزیدند علومی مانند طب، کیمیا و نجوم بود، که احکام این علوم را بر دیگر علوم ترجیح می دادند.
در خلال سال ۱۸۰میلادی تا قرن شانزدهم، اعراب در زمینه ی ستاره شناسی برتری یافتند. مرکز فرهنگی شان بغداد بود، جایی که در قرن هشتم کتاب المجسطی بطلمیوس به زبان عربی ترجمه شد.
البتانی۹۲۹-۸۵۰میلادی پرآوازه ترین منجم عرب، تا حدود زیادی بر محتوی این کتاب افزود. آنها ابزارهایی نظیر اسطرلاب، را که اختراع یونانیان باستان بود را تکامل بخشیده و دقیقتر از یونانیان موقعیت ستارگان را رصد کردند. اسطرلاب الگویی دو بعدی از آسمان شب است که در قرون وسطی برای تعیین موقعیت خورشید و ستارگان بکار می رفت.اولین محاسبات دقیق قطر زمین توسط برادران بنو شاکر انجام گرفت.
یکی از دلایل توجه ویژه به نجوم در دوران اسلامی تعیین تقویم و اوقات شرعی است که مستلزم مشاهدات و محاسبات دقیق نجومی است.هندسه کروی که توسط ابوالوفای بوزجانی معرفی شد این محاسبات را بطور عمده تکمیل کرد….
۳) نظرات علمی قرآن در مورد بهداشت ودانش پزشکی و حشره شناسی:
توجه به خوردن میوه و مواد غذایی پروتئین دار(واقعه/۲۱-۲۰)و(طور/۲۲)، اعجاز اثر انگشت(قیامت/۴)، شدت احساس درد توسط پوست(نساء/۵۶)،درمان موضعی بسیاری از بیماریهای پوستی در سرما(ص/۴۲)،اندوه ورابطه ی آن با کوری(یوسف/۸۴)،اشاره به زخمهای ناشی از عدم تحرک(کهف/۱۸)، تأثیر روانی رنگ سبز(رحمن/۷۶) ، (انسان/۲۱)و (کهف/۳۱)،اشاره به بیماری پیری زودرس در کودکان(مزمل/۱۷)، و.. .
۴) نظرات علمی قرآن در مورد فضا ومسافرت به فضا:
تفاوت ستاره و سیاره (یونس/۵)و (فرقان/۶۱)، گردش خورشید،ماه،زمین وسیارگان در مدارهای مشخص(یس/۴۰-۳۸)،(انبیاء/۳۳) و(تکویر/۱۶-۱۵)، پیش بینی مسافرت به فضا و عبور از جو(رحمن/۳۳)و(انعام/۱۲۵)،سقوط سنگهای آسمانی (رحمن/۳۵)،شهابها(جن/۸)،فقدان اکسیژن و هوا در ارتفاعات بالای جو(انعام/۱۲۵)تسخیر کره ی ماه و احتمالاً خورشید(ابراهیم/۳۳)،مطالبی در مورد سیاره ی زهره (طارق/۳-۱و.. .
۵) رمزهای اعجاز آمیز قرآن :
۱- اولین آیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم » دارای ۱۹ حرف عربی است.
۲- قرآن مجید از ۱۱۴ سوره تشکیل شده است و این عدد به ۱۹ فابل قسمت است. (۶× ۱۹).
۳- اولین سوره ای که نازل شده است سوره علق (شماره۹۶) نوزدهمین سوره از آخر قرآن است.
۴- سوره علق ۱۹ آیه دارد.
۵- سوره علق ۲۸۵ حرف (۱۵× ۱۹) دارد.
۶- اولین بارکه جبرئیل امین با قرآن فرود آمد ۵ آیه اولی سوره علق را آورد که شامل ۱۹ کلمه است.
۷- این ۱۹ کلمه ، ۷۶ حرف (۴× ۱۹) دارد که به تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است.

—————————–
i- سوره‌ی مبارکه صافات آیه‌ی ۶
ii- سوره‌ی مبارکه شمس آیه‌ی ۱ و۲

ابوفاضل کرمی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ق.ظ http://www.niousha.blogfa.com

محاسبه سرعت نور، معجزه قرآن

--------------------------------------------------------------------------------

چکیده

بالاترین سرعت درجهان طبیعت، یا همان سرعت نور در خلأ درسه آیه از آیات شریفه قرآن کریم (سوره یونس، آیه5 ،سوره انبیا، آیه33 وسوره سجده ،آیه5) اشاره شده که این مقدار ثابت اساسی جهانی را با حرکت سامانه زمین-ماه بیان فرموده است. تفسیرجدید ومبتنی برتئوری نسبیت که از این تعریف قرآنی ارائه شده، مقدار سرعت نور را برابر 299،792،5=c کیلومتر برثانیه به دست می دهد،که انطباق حیرت انگیزی با مقدار مورد قبول جهانی آن دارد. این نتیجه شگفت انگیز،در واقع تأکیدی بر یکپارچگی جهان مادی ،صحّت نظریه نسبیّت خاص وحقّانیت قرآن کریم است.

کلید واژه ها: اعجازعلمی قرآن ، سرعت نور،نظریه نسبیت، سامانه زمین - ماه



مقدمه

سرعت نور درخلأبه تعداد کمی از ثابت های اساسی فیزیک مربوط است ؛اگر چه بین همه ثابت های اساسی نیز ،این مقدار از جایگاه پراهمیتی برخوردار است ،چراکه در شاخه های گوناگون علم فیزیک کاربرد دارد.اغراق نیست اگر گفته شود که داستان تعیین سرعت نور با تاریخ دقیق علم فیزیک برابراست و این داستان همچنان نیز ادامه دارد .(1)از دوران یونان باستان تا قرون وسطی ،سرعت نور بی نهایت پنداشته می شد.ارسطو معتقد بود که نور آناً منتشر می شود!

در قرن یازدهم میلادی ،یک دانشمند مسلمان به نام «الحسن »،اعلام کرد که سرعت نورعدد محدودی است .

گالیله (1600میلادی )سعی کرد تا سرعت نور را اندازه گیری کند اما موفق نشد و ابراز کرد که سرعت نور را با استفاده از خسوف های قمر مشتری اندازه گیری کرد .او به عدد غیردقیق 215،000کیلومتر بر ثانیه رسید ،زیرا قطر مدار دوران زمین دقیقاًشناخته نشده بود .از قرن هفدهم میلادی به بعد ،آزمایش های انجام گرفته نشان دهنده پیشرفت روش ها و تکنیک های تعیین سرعت نوربوده است (2)

عددی که فرومه به دست آورد تا مدت زیادی به عنوان دقیق ترین مقدار سرعت نور شناخته می شد،تا اینکه در سال 1983از تداخل سنجی تابش نورلیزر برای تعیین دقیق سرعت نوراستفاده شد.مطابق به مؤسسه ملی استاندارد آمریکا سرعت نور برابر است با :C=299792,4574+0,0011km/sو مطابق با آزمایشگاه ملی فیزیک بریتانیا برابراست با :

C=299792,4590+0,0008km/s

تعریف جدید متر (واحد طول )نیز دراکتبر 1983درکنفرانس عمومی «اوزان و مقادیر »برمبنای سرعت نور به این صورت ارائه شد :«یک متربرابربا مسافتی است که نور در خلأدر فاصله زمانی 1/299792458ام ثانیه می پیماید ».تثبیت مقدار سرعت نور پس از تعریف مقدار متر بر اساس آن هنوز به معنی آن نیست که داستان این ثابت بنیادین به پایان رسیده است .(3)پرسش های متعدد دیگری درباره رابطه میان این ثابت چند وجهی و رمزآلود با نظریه نسبیت وجود دارد.


دستیابی به یک رابطه جدید نجومی میان شعاع مداردوران ماه Rو زمان روز زمینی tکه برمبنای تفسیرنسبیتی ،از یکی از آیات قرآن درزمینه کیهان شناسی برداشت می شود،موضوعی بسیارحائزاهمیت و درخور توجه است.این آیه شریفه در واقع اشاره ای به بزرگترین سرعت گیتی یا همان سرعت نوردرخلأ دارد.

حکم دوم نظریه نسبیت خاص آلبرت انیشتین (1905میلادی )می گوید :«سرعت نور در خلأ در تمامی دستگاه های اینرسی و در تمامی جهات ثابت بوده و هیچ وابستگی به سرعت منبع یا سرعت ناظر ندارد »پاؤلی (1958میلادی )می گوید که داده های به دست آمده از ستارگان دوقلو تا حدی صحت این حکم را نشان می دهد .مطابق با نظریه نسبیت عام انیشتین ،(1917میلادی )قانون ثابت بودن سرعت نور در خلأ نمی تواند در هر شرایطی معتبرباشد چرا که انحنای پرتوهای نورتنها با متغیر بودن سرعت آن امکان پذیراست .انیشتین این تناقض میان نظریه های نسبیت خاص و عام خویش را در مقاله اش این چنین برطرف می کند 1917میلادی )«نتایج نظریه نسبیت خاص تنها هنگامی معتبراست که تأثیرمیدان های گرانشی حذف شود».

شرط اعتبارحکم دوم نظریه نسبیت خاص دراین مقاله گرفته می شود ،چرا که ثابت بودن سرعت نور نیاز به فضای خلأ مطلق دارد.از دیدگاه انیشتین برای دستیابی به خلأ، تخلیه حجمی از فضا از اتم ها ،مولکول ها و ذرات کافی نیست ،بلکه باید بتوان از میدان گرانشی نیز رهایی یافت .

از این رو دراین مقاله اثر میدان گرانشی خورشید برحرکت مداری مرکز -محور ماه حذف می شود و طبق فرمولی که قرآن کریم ارائه کرده ،رابطه استاندارد مرجعی برای بزرگترین سرعت کهکشانی بیان می شود.(4)



حرکت مدار ماه در قرآن

چهارده قرن پیش ،قرآن ،کتاب مقدس مسلمانان از سوی خداوند برای هدایت بشریت به پیامبراسلام وحی شد.

مسلمانان از تقویم قمری برای محاسبه زمان استفاده می کنند .قرآن کریم می فرماید :«او (خداوند )همان کسی است که خورشید را درخشان و ماه را تابناک قرار داد و برای ماه جایگاه هایی قرار داد تا شما سال ها و محاسبه آنها را بدانید .خداوند همه اینها را نیافرید مگربه حق .و او اینچنین نشانه هایش را برای خردمندان بیان می کند ».

(یونس آیه 5).(5)

سال قمری دوازده ماه است و هر ماه با دوران کامل حول زمین تعریف می شود .قرآن کریم این مدارحرکت ماه را این چنین بیان می کند :«و او (خداوند )کسی است که شب وروز و خورشید و ماه را آفرید ؛که هر کدام در مدارخویش شناوراند ».(انبیاءآیه33)

همانگونه که مشاهده می شود ،وجود مدارحرکتی برای هریک از اجرام آسمانی مانند ماه و خورشید یک حقیقت جالب علمی است که دراین آیه شریفه بیان شده ،حقیقتی که تنها چند صد سال پیش توسط دانش نوین کشف شد.(6,7)




امروزه مفهوم سال قمری گستردگی وسیعی پیدا کرده است ،همانگونه که می دانیم ،ماه نزدیک ترین همسایه و همراه ما در فضا است. غالبا گفته می شود که زمین و ماه یک مجموعه سیاره دوقلو را تشکیل داده اند. همچنان که ماه در مدار خود دور زمین دوران می کند، تغییر در موقعیت های نسبی ماه ،زمین و خورشید باعث تشکیل فازهای گوناگون ماه می شود. فاصله زمانی بین دو ماه نو 29,53روز است و ماه تقویمی نامیده می شود. با توجه به گردش زمین و ماه به دورخورشید ،موقعیت ماه نسبت به ستارگان تغییر می کند .مدت زمانی که ماه به همان موقعیت قبلی خود (از دیدگاه ناظر روی زمین )باز می گردد را ماه نجومی (برابر 27,32روز )می نامند که نمایانگر کل زمان واقعی گردش ماه در مدارخویش است.مدارماه نیز تقریباً دایره ای شکل بوده و شعاع متوسطی برابر384264کیلومتر دارد.


جدول 1مقادیر مربوط به زمانهای ماه قمری و روز زمینی
مدت
نجومی
تقویمی

ماه قمری
27،321661روز =655،71986ساعت
29،53059

روز زمینی
23ساعت و 56 دقیقه و 4،0906ثانیه=86164،09063
24ساعت=86400ثانیه


هدف از این کار تعیین بزرگترین سرعت فیزیکی است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است .دراین محاسبات لازم است از سیستم مختصات ثابت نسبت به ستارگان استفاده شود ،لذا از مقادیر مربوط به ماه قمری و روز نجومی بهره گرفته خواهد شد.

طول مدار گردش ماه و زمان یک روز زمینی مطابق با این آیه شگفت انگیز می تواند بیانگرسرعت ثابت و جهانی یک امر کیهانی باشد.«(خداوند)امر گیتی را از آسمانها به زمین فرمانروایی می نماید .آنگاه این امر درفاصله یک روز که معادل هزار سال مطابق با محاسبه شما است به سوی او حرکت می کند ».(سجده ،5)این آیه شریفه با ارجاع به یک امرجهانی که خداوند می آفریند و فرمان می دهد آغاز می شود.این امر درکل کهکشان حرکت می کند ،به گونه ای که در یک روز مسافتی را می پیماید که ماه طی هزار سال قمری (یعنی 12000ماه نجومی )طی می کند .اکنون می توان سرعت حرکت این امر را محاسبه نمود .رابطه استنباط شده از آیه شریفه فوق را می توان به صورت زیر نوشت:

مسافتی که امرکیهانی در خلأطی یک روز نجومی می پیماید معادل 12000برابر طول مدار دوران ماه دور زمین یعنی :

ct=12000L

که درآن Cسرعت امر کیهانی ،tزمان یک روز نجومی (که برابر است با زمان یک دوران کامل زمین حول محور خود نسبت به سیستم مختصات ثابت ،نسبت به ستارگان که برابر با 23ساعت و 56دقیقه و 4,0906ثانیه 86164,0906=ثانیه است )و Lبرابراست با مسافتی که ماه در یکماه نجومی دور زمین دوران می کند ؛به عبارتی Lبرابر با طول کل مداردوران ماه حول زمین بوده بدون آنکه تداخل های حرکت مارپیچی ناشی از دوران زمین حول خورشید در نظر گرفته شود ؛به بیان دیگر طول مدارماه بدون در نظر گرفتن میدان گرانشی خورشید محاسبه می شود.

چنانچه Vسرعت مداری متوسط اندازه گیری شده ماه باشد ،که از شعاع متوسط مدار دوران ماه ،Rبه دست آمده و نسبت به زمین درحال دورانی انتقالی ،اندازه گیری می شود،آنگاه می توان نوشت :

(2) V=2

با جایگذاری R=384264وT(ماه قمری نجومی )برابر با 655,71986ساعت ،مقدار Vبه دست می آید:

v=2×3،1416×384264/655،71987=3682،.7km/hr

این مقدار درکتاب های علمی دانش نجوم موجود بوده و سازمان تحقیقات فضایی آمریکا (NASA)آن را پذیرفته است .(8)زاویه a(شکل 1)زاویه ای است که سامانه زمین -ماه طی مدت یک ماه نجومی (برابر 27,321661روز)حول خورشید طی می کند.با داشتن مدت زمان دوران کامل زمین حول خورشید (یا یک سال شمسی برابر با 365,25636روز )می توان مقدارaرا محاسبه کرد :

a=27،321661×360/365،25636=26،92848

از این رو زاویه aثابت مشخص این سامانه بوده و بستگی به زمان ماه و سال دارد. از آنجا که وجود خورشید موجب بروز تغییراتی درخواص هندسی مکان و زمان می شود ،لازم است تا اثرات گرانشی آن بر سامانه زمین -ماه را حذف کرد تا شرط اعتبارحکم دوم نسبیت خاص برقرار شود .به عبارت دیگر باید حرکت دوران ماه حول زمین را بدون درنظر گرفتن حرکت سامانه زمین -ماه حول خورشید درنظر گرفت .بنابراین مؤلفه سرعت V0=V cos aبیانگرسرعت مداری است (همانگونه که در شکل 1 نشان داده شده )و برای محاسبه طول کل مدار ماه Lبا فرض ثابت بودن زمین به کار می رود.

(3) L=V cos a×T

از روابط (1)و (3) طبق این آیه شریفه قرآن فرمول جدیدی برای سامانه زمین -ماه می توان ارائه کرد:

ct=12000, Vcos a×T(4)=

5)c=12000 Vcos a×T/t

باجایگذاری مقادیر tوTاز جدول 1برای مقادیر نجومی و مقدار سرعت مداری ماه برابر V=3682,07km/hrکه توسط ناسا اندازه گیری شده و مقدار cos a=cos 26,92848=089157،می توان سرعت امرآسمانی را از رابطه(5)که توسط قرآن کریم بیان شده محاسبه نمود .

c=12000×3682,07× 0,89157×655,71986 /86164,0906

=>c=299792,5km/s

با مراجعه به مقدار پذیرفته شده جهانی سرعت نور c=299792,458km/sانطباق حیرت انگیزی دیده می شود.می توان نتیجه گرفت که امر پروردگار که در این آیه شریفه اشاره شده مشابه نور بوده و با سرعت حداکثر درخلأحرکت می کند ؛همانند تمامی امواج الکترومغناطیس ،امواج گرانشی و نوترینوها که با این سرعت بیشینه در کهکشان هاحرکت می کنند.

باید اشاره کرد که هیچ مشاهده علمی مبنی بر متغیربودن سرعت نورنسبت به زمان وجود ندارد. اصل ثبات سرعت نور در نظریه نسبیت خاص ارتباط جالبی با مکانیک فضایی سامانه زمین -ماه پیدا می کند .با مراجعه به رابطه (4)و جایگذاری سرعت Vاز رابطه (2)می توان شعاع متوسط مدار دوران ماه را به دست آورد.

R=C/12000×2 cosa×t(6

به این ترتیب شعاع متوسط مدار دوران ماه Rمستقیماًبا مدت زمان روز زمینی به این ترتیبtمتناسب است .این نتیجه جدید که از فرمول قرآنی فوق استنباط می شود بسیار مهم بوده و در واقع قانون بقای مومنتوم در سامانه زمین ماه را بیان می کند .همچنین تأثیراثرکشندگی و تغییرات جاذبه بر این سامانه را نیزبیان می کند (9)

مطابق با نظریه کیهان شناسی دیراک ،ثابت جهانی گرانش Gباید نسبت به زمان متغیر باشد ،یعنی با گذشت عمرجهان Tطبق رابطه دیراک از مقدار آن کاسته شود [10،11]

که در آن eبار الکترون و mوpبه ترتیب جرم های الکترون و پروتون است.مطابق قانون نیوتون ،تغییرات گرانش بر شعاع مدار دوران ماه مطابق با رابطه زیر تأثیر می گذارد:

R=h2%m2M×1%G(8)

که درآن hمومنتوم زاویه ای ماه حول زمین و mوM نسبت به زمان ثابت باقی می ماند ،شعاع Rنسبت معکوس با مقدار Gپیدا می کند .به این ترتیب ارتباط دادن سه رابطه آخرمی تواند انجام مطالعات آتی در زمینه کیهان شناسی را تسهیل کند.

نتیجه

دستیابی به یک رابطه جدید نجومی میان شعاع مداردوران ماه Rو زمان روز زمینی tکه برمبنای تفسیرنسبیتی ،از یکی از آیات قرآن درزمینه کیهان شناسی برداشت می شود،موضوعی بسیارحائزاهمیت و درخور توجه است.این آیه شریفه در واقع اشاره ای به بزرگترین سرعت گیتی یا همان سرعت نوردرخلأ دارد. این مقاله جهانی بودن و ثابت بودن مقدار اساسی بزرگترین سرعت کیهانی را اثبات کرده ،نشان می دهد که قرآن کریم کتاب بسیار ارزشمندی بوده که مطالعه آن باید با دقت و تیزبینی خاصی انجام شود ؛چرا که پدید آورنده آن ،همان خالق گیتی است.

کتابنامه:


1.Rush J H,The speed of light,Scientific American p 67,August,1955

2.Halliday and Resnick ,Physics,John Wiley and Sons Inc,New York, 1996

3.Filonovich S.R,The Greatest Speed,Mir Publishers Moscow1986

4.Pauli W., Theory of Relativity,Pergmann Press,Oxford,1958

5.Yusuf,Ali,The meaning of the Glorious Quran,Dar Al-Kitab Al Masry

6.Mansour,Hassab and EL-Naby,The GLorious Quran and Modern Science,General Egyptian Book Organization Boulac Cairo,1990.

7.Bucaill,Maurice,The Bible, The Quran and Science, North Imerican Trust Publication,1979

8.Mitton J.,Astronomy,Faber and Faber London,P.20,1978

9.Long Charles E.,Discovering the universe Harper&Row Publishers,P.63,1980

10.Illingworth Valerie,Macmillan Dictionary of Astronomy,The Macmillan Press Ltd.,London,1985

11.Narlikar J.,The Structure of the Universe,Oxford Univ.Press,P.139,172,175,1977


منبع:

نشریه مجموعه مقالات قران و علم، نویسندگان:احسان کوثری نیا* زهرا اخوان صفایی

سید محمد مهدی حسینی سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:39 ب.ظ http://emamali.blogfa.com

عدالت

گفت روزی به من خدای بزرگ

نشدی از جهان من خشنود!

این همه لطف و نعمتی که مراست

چهره‌ات را به خنده‌ای نگشود!

این هوا ، این شکوفه ، این خورشید

عشق ، این گوهر جهان وجود

این بشر ، این ستاره ، این آهو

این شب و ماه و آسمان کبود!

این همه دیدی و نیاوردی

همچو شیطان، سری به سجده فرود!

در همه عمر جز ملامت من

گوش من از تو صحبتی نشنود!

وین زمان هم در آستانه ی مرگ

بی‌ شکایت نمی‌کنی بدرود!

گفتم : آری درست فرمودی

که درست است هر چه حق فرمود

خوش سراییست این جهان ، لیکن

جان آزادگان در آن فرسود

جای این‌ها که برشمردی ، کاش

در جهان ذره‌ای عدالت بود.



سید محمد مهدی حسینی دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ب.ظ http://emamali.blogfa.com

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گردپنهان بود
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین هم تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری رانشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت
یک با یک برابر هست

از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
معلم
مات بر جا ماند
و او پرسید
گر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز
یک با یک برابر بود؟

سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد
آری برابر بود

و او با پوزخندی گفت
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود؟
و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت
پایین بود؟

اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که صورت نقره گون
چون قرص مه می داشت
بالا بود؟
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود؟

اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد

حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟

یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟

یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟

معلم ناله آسا گفت
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد